دوشنبه ۳۰ شهریور ۹۴ ۱۲:۰۷ ۳۷۶ بازديد
ويژهنامه شهادت امام محمد باقر (عليه السلام)
بهگزارش گروه "رسانهها" خبرگزاري تسنيم، محمّدبن عليبن الحسين (عليهم السلام)، ملقّب به باقر و كنيه ابوجعفر فرزند امام سجاد (عليه السلام) است. برخى روز تولد آن حضرت را در مدينه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه ميدانند.[1] اما برخى ديگر سوم صفر[2] دانستهاند.
پدر ايشان امام سجّاد(ع)، پيشواي چهارم شيعيان و مادرش «امعبدالله» دختر امام حسن مجتبي(ع) است؛ لذا هم از جهت پدري و هم از جهت مادري فاطمي و علوي است.[3]
باقرالعلوم لقب امام باقر(ع)
مشهورترين لقب امام محمدبن علي(ع)، باقر العلوم است[4] كه پيامبر اسلام(ص) به آن حضرت اعطا فرمودند؛[5] چون امام باقر(ع) شكافنده و آشكار و ظاهر كنندۀ علوم است، به «باقر العلوم» ملقّب شدند.[6] همچنين گفتهاند چون پيشاني آن حضرت بر اثر سجدۀ زياد باز بود، به لقب «باقر» نامگذاري شدند.[7]
مشهورترين لقب امام محمدبن علي(ع)، باقر العلوم است[4] كه پيامبر اسلام(ص) به آن حضرت اعطا فرمودند؛[5] چون امام باقر(ع) شكافنده و آشكار و ظاهر كنندۀ علوم است، به «باقر العلوم» ملقّب شدند.[6] همچنين گفتهاند چون پيشاني آن حضرت بر اثر سجدۀ زياد باز بود، به لقب «باقر» نامگذاري شدند.[7]
امام محمد باقر(ع) و حضور در كربلا
قيام عاشورا يكي از اثرگذارترين و مهمترين وقايع تاريخ اسلام است كه در محرم سال 61 هجري قمري واقع شد.
در اين قيام، امام محمد باقر(ع) كه كودكي چهارساله بودند نيز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زيرا روايات بسياري وجود دارد كه ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانستهاند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجري در مدينه متولد شد».[8]
همچنين امام باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردي كه از آن حضرت ميپرسد: آيا شما زمان امام حسين(ع) را درك كردهايد، امام فرمود: بلي. [9]
امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در كربلا، ميفرمايد: «جدم امام حسين(ع) كشته شدند، در حالي كه من چهارساله بودم و كشته شدن او را به ياد ميآورم».[10]
براساس اين دست از روايات، حضور امام باقر در كربلا هيچگونه منع تاريخي نداشته، و از آنجا كه سن آن بزرگوار بسيار كم بوده، بهطور طبيعي با خانواده خود زندگي ميكرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسيار كمي داشت؛ از اين باب كمتر، كتابهاي تاريخي به حضور آن امام در كربلا پرداختند.[11]
قيام عاشورا يكي از اثرگذارترين و مهمترين وقايع تاريخ اسلام است كه در محرم سال 61 هجري قمري واقع شد.
در اين قيام، امام محمد باقر(ع) كه كودكي چهارساله بودند نيز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زيرا روايات بسياري وجود دارد كه ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانستهاند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجري در مدينه متولد شد».[8]
همچنين امام باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردي كه از آن حضرت ميپرسد: آيا شما زمان امام حسين(ع) را درك كردهايد، امام فرمود: بلي. [9]
امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در كربلا، ميفرمايد: «جدم امام حسين(ع) كشته شدند، در حالي كه من چهارساله بودم و كشته شدن او را به ياد ميآورم».[10]
براساس اين دست از روايات، حضور امام باقر در كربلا هيچگونه منع تاريخي نداشته، و از آنجا كه سن آن بزرگوار بسيار كم بوده، بهطور طبيعي با خانواده خود زندگي ميكرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسيار كمي داشت؛ از اين باب كمتر، كتابهاي تاريخي به حضور آن امام در كربلا پرداختند.[11]
دلايل امامت امام باقر(ع)
براي امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلي بسياري در منابع شيعه ذكر شده است.[12]
براي امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلي بسياري در منابع شيعه ذكر شده است.[12]
كرامات و معجزات امام باقر(ع)
ويژهنامه شهادت امام محمد باقر (عليه السلام)
بهگزارش گروه "رسانهها" خبرگزاري تسنيم، محمّدبن عليبن الحسين (عليهم السلام)، ملقّب به باقر و كنيه ابوجعفر فرزند امام سجاد (عليه السلام) است. برخى روز تولد آن حضرت را در مدينه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه ميدانند.[1] اما برخى ديگر سوم صفر[2] دانستهاند.
پدر ايشان امام سجّاد(ع)، پيشواي چهارم شيعيان و مادرش «امعبدالله» دختر امام حسن مجتبي(ع) است؛ لذا هم از جهت پدري و هم از جهت مادري فاطمي و علوي است.[3]
باقرالعلوم لقب امام باقر(ع)
مشهورترين لقب امام محمدبن علي(ع)، باقر العلوم است[4] كه پيامبر اسلام(ص) به آن حضرت اعطا فرمودند؛[5] چون امام باقر(ع) شكافنده و آشكار و ظاهر كنندۀ علوم است، به «باقر العلوم» ملقّب شدند.[6] همچنين گفتهاند چون پيشاني آن حضرت بر اثر سجدۀ زياد باز بود، به لقب «باقر» نامگذاري شدند.[7]
مشهورترين لقب امام محمدبن علي(ع)، باقر العلوم است[4] كه پيامبر اسلام(ص) به آن حضرت اعطا فرمودند؛[5] چون امام باقر(ع) شكافنده و آشكار و ظاهر كنندۀ علوم است، به «باقر العلوم» ملقّب شدند.[6] همچنين گفتهاند چون پيشاني آن حضرت بر اثر سجدۀ زياد باز بود، به لقب «باقر» نامگذاري شدند.[7]
امام محمد باقر(ع) و حضور در كربلا
قيام عاشورا يكي از اثرگذارترين و مهمترين وقايع تاريخ اسلام است كه در محرم سال 61 هجري قمري واقع شد.
در اين قيام، امام محمد باقر(ع) كه كودكي چهارساله بودند نيز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زيرا روايات بسياري وجود دارد كه ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانستهاند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجري در مدينه متولد شد».[8]
همچنين امام باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردي كه از آن حضرت ميپرسد: آيا شما زمان امام حسين(ع) را درك كردهايد، امام فرمود: بلي. [9]
امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در كربلا، ميفرمايد: «جدم امام حسين(ع) كشته شدند، در حالي كه من چهارساله بودم و كشته شدن او را به ياد ميآورم».[10]
براساس اين دست از روايات، حضور امام باقر در كربلا هيچگونه منع تاريخي نداشته، و از آنجا كه سن آن بزرگوار بسيار كم بوده، بهطور طبيعي با خانواده خود زندگي ميكرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسيار كمي داشت؛ از اين باب كمتر، كتابهاي تاريخي به حضور آن امام در كربلا پرداختند.[11]
قيام عاشورا يكي از اثرگذارترين و مهمترين وقايع تاريخ اسلام است كه در محرم سال 61 هجري قمري واقع شد.
در اين قيام، امام محمد باقر(ع) كه كودكي چهارساله بودند نيز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زيرا روايات بسياري وجود دارد كه ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانستهاند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجري در مدينه متولد شد».[8]
همچنين امام باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردي كه از آن حضرت ميپرسد: آيا شما زمان امام حسين(ع) را درك كردهايد، امام فرمود: بلي. [9]
امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در كربلا، ميفرمايد: «جدم امام حسين(ع) كشته شدند، در حالي كه من چهارساله بودم و كشته شدن او را به ياد ميآورم».[10]
براساس اين دست از روايات، حضور امام باقر در كربلا هيچگونه منع تاريخي نداشته، و از آنجا كه سن آن بزرگوار بسيار كم بوده، بهطور طبيعي با خانواده خود زندگي ميكرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسيار كمي داشت؛ از اين باب كمتر، كتابهاي تاريخي به حضور آن امام در كربلا پرداختند.[11]
دلايل امامت امام باقر(ع)
براي امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلي بسياري در منابع شيعه ذكر شده است.[12]
براي امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلي بسياري در منابع شيعه ذكر شده است.[12]
كرامات و معجزات امام باقر(ع)
براي امام باقر(ع) كرامات و معجزات زيادي نقل شده است كه در اينجا به دو مورد اشاره ميشود:
1. شفاي نابينا: ابوبصير از شاگردان برجسته امام باقر(ع)، از بينايي محروم بوده و بهشدّت رنج ميبرد. روزي به حضور امام باقر(ع) شتافته از آن حضرت پرسيد: آيا شما وارث پيامبر هستيد؟ آن حضرت فرمود: بله. ابوبصير عرض كرد: آيا رسول خدا(ص) وارث تمام پيامبران و وارث علوم و دانشهاي آنان بود؟ امام فرمود: بله. ابوبصير عرض كرد: شما ميتوانيد مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد را معالجه نماييد و از آنچه مردم در خانههايشان ميخورند، خبر دهيد؟ امام فرمود: بله، ما همۀ اينها را بهاذن خداوند انجام ميدهيم.
او ميگويد: در اين هنگام امام باقر(ع) فرمود: اي ابابصير! نزديك بيا. من نزديك حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارك خود روي چشمان مرا مسح نمود. در اين حال من خورشيد و آسمان و زمين و خانهها و هرچه در شهر بود همه را ديدم.
آنگاه به من فرمود: آيا ميخواهي كه اينچنين باشي و در روز قيامت حساب تو مانند بقيه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود يا ميخواهي به حال اول برگردي و بدون حساب به بهشت بروي؟! ابوبصير گفت: ميخواهم به حال اول برگردم. امام باقر(ع) بار ديگر دست بر چشمان ابوبصير كشيد و چشمان او به حال اول برگشت.[13]
2. امام باقر(ع) و حاجيان: ابوبصير در يكي از سالها در مراسم حج بههمراه امام باقر(ع) طواف ميكرد. او ميگويد: از زيادي صداها و تكبيرهاي حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اكثر الحجيج و أَعْظَم الضَجيج»؛ چقدر حاجي زياد شده و سروصداها چقدر بيشتر شده است؟
در اين موقع امام(ع) فرمود: «ياابابصير! ما اقل الحجيج و اكثر الضجيج»، اي ابابصير! چقدر حاجي كم است، اما سروصدا زياد است». آيا ميخواهيد درستي سخنم را اثبات كنم و با چشم خود حقيقت گفتار مرا ببيني؟
عرض كردم: چطور ممكن است، اي مولاي من؟!
فرمود: «جلوتر بيا!» من به امام باقر(ع) نزديك شدم. دست مبارك را بر چشمهايم كشيد و چند جمله دعا كرد. در اين حال من بينايي خود را باز يافتم. امام باقر(ع) فرمود: "اي ابابصير! حالا به حاجيان طواف كننده بنگر". هنگامي كه به جمعيت نگاه كردم، بسياري از مردم را بهصورت ميمون و خوكهايي ديدم كه گرد كعبه در حال حركت بودند و افراد باايمان و حاجيان حقيقي ميان آنان مانند نوري در تاريكي ميدرخشيدند. عرض كردم: اي مولاي من! درست فرمودي و حقيقت گفتار شما بر من ثابت شد، «ما اقل الحجيج و اكثر الضجيج»، «چقدر حاجي كم و سروصدا زياد است». آنگاه حضرت لبهاي مبارك را به حركت در آورد و با خواندن دعايي، چشمهاي من به حالت اول برگشت.[14]
براي امام باقر(ع) كرامات و معجزات زيادي نقل شده است كه در اينجا به دو مورد اشاره ميشود:
1. شفاي نابينا: ابوبصير از شاگردان برجسته امام باقر(ع)، از بينايي محروم بوده و بهشدّت رنج ميبرد. روزي به حضور امام باقر(ع) شتافته از آن حضرت پرسيد: آيا شما وارث پيامبر هستيد؟ آن حضرت فرمود: بله. ابوبصير عرض كرد: آيا رسول خدا(ص) وارث تمام پيامبران و وارث علوم و دانشهاي آنان بود؟ امام فرمود: بله. ابوبصير عرض كرد: شما ميتوانيد مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد را معالجه نماييد و از آنچه مردم در خانههايشان ميخورند، خبر دهيد؟ امام فرمود: بله، ما همۀ اينها را بهاذن خداوند انجام ميدهيم.
او ميگويد: در اين هنگام امام باقر(ع) فرمود: اي ابابصير! نزديك بيا. من نزديك حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارك خود روي چشمان مرا مسح نمود. در اين حال من خورشيد و آسمان و زمين و خانهها و هرچه در شهر بود همه را ديدم.
آنگاه به من فرمود: آيا ميخواهي كه اينچنين باشي و در روز قيامت حساب تو مانند بقيه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود يا ميخواهي به حال اول برگردي و بدون حساب به بهشت بروي؟! ابوبصير گفت: ميخواهم به حال اول برگردم. امام باقر(ع) بار ديگر دست بر چشمان ابوبصير كشيد و چشمان او به حال اول برگشت.[13]
2. امام باقر(ع) و حاجيان: ابوبصير در يكي از سالها در مراسم حج بههمراه امام باقر(ع) طواف ميكرد. او ميگويد: از زيادي صداها و تكبيرهاي حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اكثر الحجيج و أَعْظَم الضَجيج»؛ چقدر حاجي زياد شده و سروصداها چقدر بيشتر شده است؟
در اين موقع امام(ع) فرمود: «ياابابصير! ما اقل الحجيج و اكثر الضجيج»، اي ابابصير! چقدر حاجي كم است، اما سروصدا زياد است». آيا ميخواهيد درستي سخنم را اثبات كنم و با چشم خود حقيقت گفتار مرا ببيني؟
عرض كردم: چطور ممكن است، اي مولاي من؟!
فرمود: «جلوتر بيا!» من به امام باقر(ع) نزديك شدم. دست مبارك را بر چشمهايم كشيد و چند جمله دعا كرد. در اين حال من بينايي خود را باز يافتم. امام باقر(ع) فرمود: "اي ابابصير! حالا به حاجيان طواف كننده بنگر". هنگامي كه به جمعيت نگاه كردم، بسياري از مردم را بهصورت ميمون و خوكهايي ديدم كه گرد كعبه در حال حركت بودند و افراد باايمان و حاجيان حقيقي ميان آنان مانند نوري در تاريكي ميدرخشيدند. عرض كردم: اي مولاي من! درست فرمودي و حقيقت گفتار شما بر من ثابت شد، «ما اقل الحجيج و اكثر الضجيج»، «چقدر حاجي كم و سروصدا زياد است». آنگاه حضرت لبهاي مبارك را به حركت در آورد و با خواندن دعايي، چشمهاي من به حالت اول برگشت.[14]
مقام علمي امام باقر(ع) و تربيت شاگردان
امام باقر(ع) در دوران امامت خويش، با وجود شرايط نامساعدي كه بر عرصۀ فرهنگ اسلامي سايه افكنده بود، با تلاشي جدّي و گسترده نهضتي بزرگ را در زمينه علوم و معارف اسلامي طراحي كرد. تا جايي كه اين جنبش دامنهدار به بنيانگذاري و تأسيس يك دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامي انجاميد كه پويايي و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسيد.
امام با برقراري حوزۀ درس، با كجانديشيها مبارزه كرد و در صدد زدودن چالشهاي علمي، تحكيم مباني معارف و اصول ناب اسلامي با تكيه بر آيات رهنمونگر قرآن برآمد و ابواب فقهي و اعتقادي را از ديدگاه قرآن بررسي كرد و به پرورش دانشمندان و فرهيختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمي پرداخت، بهگونهاي كه دانشمندي چون «جابربن يزيد جُعفي» هرگاه ميخواست سخني در باب علم به ميان آورد ــ با آن توشهاي كه از دانش داشت ــ ميگفت: «جانشين خدا و ميراثدار دانش پيامبران محمدبن علي(ع) برايم اينگونه گفت»[15] و بهدليل ناچيز ديدن موقعيّت علمي خود در برابر جايگاه امام(ع)، از خود نظري به ميان نميآورد.
ابواسحاق سبيعي از ديگر فرهيختگان اين دوره، آنقدر نظرات علمي امام را درست ميداند كه وقتي از او در مورد مسئلهاي ميپرسند، پاسخ را از زبان امام ميگويد و ميافزايد: «او دانشمندي است كه هرگز كسي بسان او [در علم] نديدهام».[16]
امام باقر(ع) در دوران امامت خويش، با وجود شرايط نامساعدي كه بر عرصۀ فرهنگ اسلامي سايه افكنده بود، با تلاشي جدّي و گسترده نهضتي بزرگ را در زمينه علوم و معارف اسلامي طراحي كرد. تا جايي كه اين جنبش دامنهدار به بنيانگذاري و تأسيس يك دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامي انجاميد كه پويايي و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسيد.
امام با برقراري حوزۀ درس، با كجانديشيها مبارزه كرد و در صدد زدودن چالشهاي علمي، تحكيم مباني معارف و اصول ناب اسلامي با تكيه بر آيات رهنمونگر قرآن برآمد و ابواب فقهي و اعتقادي را از ديدگاه قرآن بررسي كرد و به پرورش دانشمندان و فرهيختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمي پرداخت، بهگونهاي كه دانشمندي چون «جابربن يزيد جُعفي» هرگاه ميخواست سخني در باب علم به ميان آورد ــ با آن توشهاي كه از دانش داشت ــ ميگفت: «جانشين خدا و ميراثدار دانش پيامبران محمدبن علي(ع) برايم اينگونه گفت»[15] و بهدليل ناچيز ديدن موقعيّت علمي خود در برابر جايگاه امام(ع)، از خود نظري به ميان نميآورد.
ابواسحاق سبيعي از ديگر فرهيختگان اين دوره، آنقدر نظرات علمي امام را درست ميداند كه وقتي از او در مورد مسئلهاي ميپرسند، پاسخ را از زبان امام ميگويد و ميافزايد: «او دانشمندي است كه هرگز كسي بسان او [در علم] نديدهام».[16]
شاگردان امام باقر(ع)
در مكتب امام باقر(ع) شاگرداني نمونه و ممتاز پرورش يافتند كه تعدادي از آنان اين شخصيتها هستند:
1. ابانبن تَغلِب: ابان از شخصيتهاي علمي عصر خود، در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلّط بسياري داشت. والايي دانش ابان چنان بود كه امام باقر(ع) به او فرمود: «در مسجد مدينه بنشين و براي مردمان فتوا بده، چون دوست دارم مردم چون تويي را ميان شيعيان ما ببينند».[17]
2. زراره: زرارةبن اعين شيباني يكي از بزرگترين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است كه از اين دو امام روايت نقل كرده است. زراره نزد ايشان شأن و مقامي بزرگ داشته است. وي جزو اصحاب اجماع شمرده شده است كه در وثاقت و راستگويي او بين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اجماع و اتفاق است. اگرچه رواياتي در مذمت او وارد شده است، ولي در جمع بين روايات و نتيجه گيري نهايي، ميتوان بهدرستي به اين نتيجه رسيد كه وي يكي از بزرگترين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است.[18]
3. محمدبن مسلم ثقفي: محمدبن مسلم، يكي از برجستهترين و پرآوازهترين پرورش يافتگان و دانش آموختگان حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) بود كه بيترديد در گسترش فرهنگ اسلام ناب و حقايق تابناك آموزههاي اهل بيت عصمت(ع) نقش ممتاز و تأثيرگذاري داشت.[19]
در مكتب امام باقر(ع) شاگرداني نمونه و ممتاز پرورش يافتند كه تعدادي از آنان اين شخصيتها هستند:
1. ابانبن تَغلِب: ابان از شخصيتهاي علمي عصر خود، در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلّط بسياري داشت. والايي دانش ابان چنان بود كه امام باقر(ع) به او فرمود: «در مسجد مدينه بنشين و براي مردمان فتوا بده، چون دوست دارم مردم چون تويي را ميان شيعيان ما ببينند».[17]
2. زراره: زرارةبن اعين شيباني يكي از بزرگترين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است كه از اين دو امام روايت نقل كرده است. زراره نزد ايشان شأن و مقامي بزرگ داشته است. وي جزو اصحاب اجماع شمرده شده است كه در وثاقت و راستگويي او بين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اجماع و اتفاق است. اگرچه رواياتي در مذمت او وارد شده است، ولي در جمع بين روايات و نتيجه گيري نهايي، ميتوان بهدرستي به اين نتيجه رسيد كه وي يكي از بزرگترين اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است.[18]
3. محمدبن مسلم ثقفي: محمدبن مسلم، يكي از برجستهترين و پرآوازهترين پرورش يافتگان و دانش آموختگان حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) بود كه بيترديد در گسترش فرهنگ اسلام ناب و حقايق تابناك آموزههاي اهل بيت عصمت(ع) نقش ممتاز و تأثيرگذاري داشت.[19]
خلفاي اموي معاصر امام باقر(ع)
دوران پرفروغ امامت امام باقر(ع) مصادف بود با خلافت وليدبن عبدالملك، سليمانبن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، يزيدبن عبدالملك و هشامبن عبدالملك.[20]
دوران پرفروغ امامت امام باقر(ع) مصادف بود با خلافت وليدبن عبدالملك، سليمانبن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، يزيدبن عبدالملك و هشامبن عبدالملك.[20]
شيوههاي مبارزاتي امام باقر(ع)
امام باقر(ع) براي احياي ارزشهاي ديني و انجام وظيفه پاسداري از ارزشها، و بهتناسب موقعيت، از راهها و شيوههاي زير استفاده ميكرد:
امام باقر(ع) براي احياي ارزشهاي ديني و انجام وظيفه پاسداري از ارزشها، و بهتناسب موقعيت، از راهها و شيوههاي زير استفاده ميكرد:
الف. ترسيم وظايف حاكم اسلامي
امام باقر(ع) ميكوشيد با تبيين وظايف حاكمان، نوك تيز انتقاد خود را متوجه حاكمان وقت سازد و عدم مشروعيت اقدامات آنان را گوشزد كند؛ همانطور كه ميفرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَة»؛ اسلام بر پنج چيز بنا نهاده شده است: نماز، زكات، حج، روزه، ولايت». زراره پرسيد: كدام افضل است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن»؛ ولايت برتر است؛ چون كليد آنها است و والي (امام) راهنمايي كننده بر آنها است».[21]
امام باقر(ع) ميكوشيد با تبيين وظايف حاكمان، نوك تيز انتقاد خود را متوجه حاكمان وقت سازد و عدم مشروعيت اقدامات آنان را گوشزد كند؛ همانطور كه ميفرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَة»؛ اسلام بر پنج چيز بنا نهاده شده است: نماز، زكات، حج، روزه، ولايت». زراره پرسيد: كدام افضل است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن»؛ ولايت برتر است؛ چون كليد آنها است و والي (امام) راهنمايي كننده بر آنها است».[21]
ب. نهي از همكاري با حكومت طاغوت
امام همواره مؤمنان را از همكاري با حكومت طاغوت نهي ميكرد و به هر طريق ممكن، اين پيام خود را به گوش امت ميرساند .
شخصي از امام باقر(ع) سؤال كرد: من از زمان حجّاج پيوسته تا كنون فرماندار بودهام، براى من توبه ميسّر است؟ امام جوابى نداد، و وي دوباره پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود: نه، تا به هر صاحب حقى، حق او را بپردازى.[22]
يكي از شيعيان بهنام عبدالغفاربن قاسم ميگويد: به امام باقر(ع) گفتم: نظرتان در نزديك شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چيست؟ فرمود: اين كار را براي تو صلاح نميدانم. گفتم: گاهي به شام ميروم و بر ابراهيمبن وليد وارد ميشوم. فرمود: «اي عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پيامد منفي دارد: محبت دنيا در دلت راه مييابد، مرگ را فراموش ميكني و نسبت به آنچه خدا قسمت تو كرده ناراضي ميشوي».
عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! من عيالوارم و هدفم از رفتن به آنجا، انجام تجارت است. فرمود: «اي بندۀ خدا! من نميخواهم تو را به ترك دنيا دعوت كنم، بلكه ميخواهم گناهان را ترك كني، ترك دنيا فضيلت است، اما ترك گناه فريضه و واجب است و تو در شرايطي هستي كه به انجام واجبات نيازمندتري تا كسب فضائل».[23]
امام باقر(ع) از يك سو قيامهاي ضدحكومتي مانند قيام زيد و ... را تأييد ميكرد و از سوي ديگر، در موقعيتهاي مناسب، خود با خلفا به رويارويي جدي ميپرداخت.
آن حضرت ميفرمود: «هركس بهسوي سلطان ستمگري برود، او را به تقواي الهي فرمان دهد و او را بترساند و موعظه كند، مانند پاداش جن و انس و اعمال آنان را خواهد داشت».[24]
همچنين آن حضرت مشروعيت حاكمان جور را زير سؤال ميبرد و راه را بر قيام عليه آنان هموار ميساخت و ميفرمود: «ائمه حق و پيروان آنها بر دين خدايند و پيشوايان ستمگر، از دين خدا و حق منحرفند، خود گمراهند و ديگران را نيز گمراه كردهاند، اعمالى كه انجام ميدهند مانند خاكسترى است كه در مسير تندبادى سخت در يك روز طوفانى قرار گيرد، نتيجهاى از كار خود نميبرند، اين گمراهى بسيار سختى است».[25]
امام همواره مؤمنان را از همكاري با حكومت طاغوت نهي ميكرد و به هر طريق ممكن، اين پيام خود را به گوش امت ميرساند .
شخصي از امام باقر(ع) سؤال كرد: من از زمان حجّاج پيوسته تا كنون فرماندار بودهام، براى من توبه ميسّر است؟ امام جوابى نداد، و وي دوباره پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود: نه، تا به هر صاحب حقى، حق او را بپردازى.[22]
يكي از شيعيان بهنام عبدالغفاربن قاسم ميگويد: به امام باقر(ع) گفتم: نظرتان در نزديك شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چيست؟ فرمود: اين كار را براي تو صلاح نميدانم. گفتم: گاهي به شام ميروم و بر ابراهيمبن وليد وارد ميشوم. فرمود: «اي عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پيامد منفي دارد: محبت دنيا در دلت راه مييابد، مرگ را فراموش ميكني و نسبت به آنچه خدا قسمت تو كرده ناراضي ميشوي».
عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! من عيالوارم و هدفم از رفتن به آنجا، انجام تجارت است. فرمود: «اي بندۀ خدا! من نميخواهم تو را به ترك دنيا دعوت كنم، بلكه ميخواهم گناهان را ترك كني، ترك دنيا فضيلت است، اما ترك گناه فريضه و واجب است و تو در شرايطي هستي كه به انجام واجبات نيازمندتري تا كسب فضائل».[23]
امام باقر(ع) از يك سو قيامهاي ضدحكومتي مانند قيام زيد و ... را تأييد ميكرد و از سوي ديگر، در موقعيتهاي مناسب، خود با خلفا به رويارويي جدي ميپرداخت.
آن حضرت ميفرمود: «هركس بهسوي سلطان ستمگري برود، او را به تقواي الهي فرمان دهد و او را بترساند و موعظه كند، مانند پاداش جن و انس و اعمال آنان را خواهد داشت».[24]
همچنين آن حضرت مشروعيت حاكمان جور را زير سؤال ميبرد و راه را بر قيام عليه آنان هموار ميساخت و ميفرمود: «ائمه حق و پيروان آنها بر دين خدايند و پيشوايان ستمگر، از دين خدا و حق منحرفند، خود گمراهند و ديگران را نيز گمراه كردهاند، اعمالى كه انجام ميدهند مانند خاكسترى است كه در مسير تندبادى سخت در يك روز طوفانى قرار گيرد، نتيجهاى از كار خود نميبرند، اين گمراهى بسيار سختى است».[25]
ج. تقيّه[26]
ميزان اهتمام حضرت باقر(ع) به تقيه چنان بود كه ميفرمود: «تقيه دين من و دين پدران من است، كسي كه تقيه ندارد ايمان ندارد».[27]
ميزان اهتمام حضرت باقر(ع) به تقيه چنان بود كه ميفرمود: «تقيه دين من و دين پدران من است، كسي كه تقيه ندارد ايمان ندارد».[27]
شهادت امام باقر(ع)
امام محمد باقر(ع) 57 سال از عمر مباركش گذشته بود، بنا بر مشهور در هفتم ماه ذيحجه سال 114 هجرى[28] ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقيع كنار پدرش (امام سجاد) و عمويش (امام حسن) دفن شد.[29] و شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشامبن عبدالملك رخ داد[30] و بهامر هشام بود.[31]
امام محمد باقر(ع) 57 سال از عمر مباركش گذشته بود، بنا بر مشهور در هفتم ماه ذيحجه سال 114 هجرى[28] ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقيع كنار پدرش (امام سجاد) و عمويش (امام حسن) دفن شد.[29] و شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشامبن عبدالملك رخ داد[30] و بهامر هشام بود.[31]

گلچين مداحي شهادت امام محمد باقر عليه السلام
منصور ارضي |
||||
رديف |
موضوع |
اجرا |
حجم |
زمان |
1 | مناجات با امام زمان(عج) (جديد، سال 93) | ![]() |
5,652 | 0:05:56 |
2 | چه وقاري چه هيبتي داري نوه شاه كربلا (روضه) (جديد، سال 93) | ![]() |
7,697 | 0:08:07 |
حسين سيبسرخي
رديف |
موضوع |
اجرا |
حجم |
زمان |
1 | از سوز زهر پيكرم آتش گرفت و سوخت (واحد، سال93) | ![]() |
3,213 | 0:07:37 |
2 | هزار خاطره غم نميرود از ياد (واحد،سال93) | ![]() |
1،822 | 0:04:14 |