بيانات در ديدار مسئولان نظام

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي

بيانات در ديدار مسئولان نظام

۲۸ بازديد
بيانات در ديدار مسئولان نظام پيوندهاي مرتبطخبرعكسفيلمفيلمفيلمفيلمصوتگزيده بياناتگزيده بياناتگزيده بياناتگزيده بياناتمرور سريع نسخه قابل چاپ

۱۳۹۴/۰۴/۰۲

 

 

 

در ششمين روز ماه مبارك رمضان ۱۴۳۶
در حسيني
ه‌ي امام خميني رحمه‌الله

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌(۱)
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّة الله في الأرضين.
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة

 يكي از مضامين تكرارشونده‌ي در ادعيه‌ي ماه مبارك رمضان توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از حيات دنيوي است؛ توجّه دادن به عالم مرگ، عالم قبر، عالم قيامت، گرفتاري‌هاي انسان در دوران مواجهه‌ي با حساب و كتاب و سؤال الهي؛ اين يكي از موضوعات مطرح در ادعيه‌ي ماه مبارك رمضان است. براي ما كه بر مسندهاي مسئوليّت تكيه زديم، توجّه به اين معنا بسيار مهم است؛ عامل كنترل‌كننده و مراقب براي انسان از جمله عبارت است از توجّه به همين عوالم. اينكه بدانيم «لايَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّة»؛(۲) يك حركت كوچك، يك سكون كوچك، يك اقدام كوچك، يك حرف كوچك از ديد محاسبه‌كننده‌ي دوران بعد از مرگ بيرون نيست و از ما سؤال خواهد شد؛ اين خيلي تأثير ميگذارد در رفتار ما، در گفتار ما، در حركات ما.

 در دعاي شريف ابي‌حمزه [ميخوانيم‌]: اِرحَمني صَريعاً عَلَي الفِراشِ تُقَلِّبُني اَيدي اَحِبَّتي؛(۳) اين حالتي كه براي همه پيش مي‌آيد و شايد خيلي‌ها اين حالت احتضار و لحظات نزديكي مرگ را در ديگران ديده‌اند؛ من و شما در آن لحظات از خودمان اختياري نداريم؛ هيچ‌كس در آنجا به ما نزديك‌تر از خدا نيست. وَ نَحنُ اَقرَبُ اِليهِ مِنكُم وَ لكِن لا تُبصرِون؛(۴) هيچ‌كس نميتواند ما را در آن حالت، از آن ورطه‌اي كه در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهي. عرض ميكنيم در اين دعا كه «اللّهُمَّ ارحَمني»؛ در آنجا ما را رحم كن. وَ تَفَضَّل عَلَيَّ مَمدوداً عَلَي المُغتَسَلِ  يُقَلِّبُني صالحُ جيرَتي؛ در هنگامي كه بعد از مرگ ما را غسل ميدهند، خداي متعال در آن حالت، رحمت خود را، فضل خود را شامل حال ما كند و به ما ترحّم كند. بي‌اختيار در اختيار دستهاي غسل‌دهنده هستيم؛ اين مال يكايك من و شما است؛ هيچ‌كداممان از اين حالت دوري و فراغت نداريم؛ اين براي همه‌ي ما پيش مي‌آيد. به ياد آن لحظه باشيد.  

 وَ تَحَنَّن عَلَيَّ مَحمولاً قَد تَناوَلَ الاَقرِباءُ اَطرافَ جِنازَتي؛ ما را بلند ميكنند، سر دوش ميگيرند، ميبرند به سمت جايگاه هميشگي و ابدي ما. وَ جُد عَلَيَّ مَنقولاً قَد نَزَلتُ بِكَ وَحيداً في حُفرَتي؛ ما را سرازير قبر خواهند كرد. اين يادآوري است؛ از اين حالات نبايستي غافل بود؛ بايد جلوي چشم ما باشد. اينكه سفارش ميكنند به ما كه به قبرستان برويد، به زيارت اموات برويد، يك علّت و وجه آن اين است. بعضي بدشان مي‌آيد از اينكه كسي آنها را به ياد مرگ بيندازد؛ نه، اين درمان است، اين دارو است؛ علاج خودخواهي‌هاي ما، علاج غفلتهاي ما، علاج هوسراني‌هاي ما است. در جاي ديگري از دعاي شريف ابي‌حمزه [ميخوانيم‌]: اِلهي اِرحَمني اِذَا انقَطَعَت حُجَّتي وَ كَلَّ عَن جَوابِكَ لِساني وَ طاشَ عِندَ سُؤالِكَ اِيّايَ لُبّي؛ آن وقتي كه در مقابل سؤال الهي كم مي‌آوريم و درميمانيم، استدلال ما تمام ميشود؛ مثل اينجا نيست كه بتوانيم طرف مقابل را با استفاده‌ي از جهلش، از غفلتش، از عواطفش از واقعيّت دور كنيم. آنجا همه‌چيز آشكار است براي آن‌كسي كه از ما سؤال ميكند. به ياد آن لحظه بايد بود. در يك فِقره‌ي ديگر: اَبكي لِخُروجي مِن قَبري عُرياناً - اين دعا را در سحرهاي ماه رمضان با توجّه بخوانيد - ذَليلاً حامِلاً ثِقلي عَلَي ظَهري اَنظُرُ مَرَّةً عَن يَميني وَ اُخري‌ عَن شِمالي اِذِ الخَلائِقُ في شَأنٍ غيرِ شَأني؛ هركسي به فكر خودش است؛ هيچ‌كس از من آنجا دستگيري نميكند.

 لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنيهِ، وُجوهٌ يَومَئِذ مُسفِرَةٌ، ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَة؛ مؤمنين، متّقين، آن كساني كه مراقب خودشان بودند و از جادّه‌ي حق و انصاف و اداي تكليف الهي خارج نشدند، مصداق اين جمله‌اند: وُجوهٌ يَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ، ضاحِكَةٌ مُستَبشِرَة؛ چهره‌هاي باز، خندان، درخشان، بعضي اين‌جوري‌اند. وَ وُجوهٌ يَومَئِذٍ عَلَيها غَبَرَةٌ، تَرهَقُها قَتَرَة. آيه‌ي قرآن تا اينجا است؛(۵) در دعا اين كلمه هم اضافه شده: وَ ذِلَّة. البتّه فقط اين مضمون نيست؛ دعاهاي ماه رمضان مثل همه‌ي دعاهاي ديگر، ما را ميكشانَد به سمت آن سرچشمه‌ي لطيفِ مطبوعِ گواراي رحمت الهي.

 اين ماه، ماه خشوع است، ماه استغفار است، ماه تقوا است، ماه بازگشت به خدا است، ماه خودسازي است، ماه اخلاق است. در خطبه‌ي جمعه‌ي آخر ماه شعبانِ رسول مكرّم، فِقراتي هست كه نشان‌دهنده‌ي اين است كه اين ماه فقط ماه عبادت نيست، ماه اخلاق هم هست؛ فراگيري فضايل اخلاقي، [و] به كار گرفتن فضايل اخلاقي. اينها چيزهايي است كه ما در اين ماه بايستي توجّه كنيم.

 در اين جلسه‌ي بسيار حسّاس و مهم، بنده سه موضوع را در نظر گرفته‌ام كه عرض بكنم. يكي مسئله‌ي اقتصاد است كه در بيانات رئيس‌جمهور محترممان اشاره‌اي به آن شد و بيانات خوبي را بيان كردند و آمارهاي خوبي را دادند؛ بنده يك نگاهي دارم در اين زمينه كه عرض ميكنم. يكي مسئله‌ي هسته‌اي است كه امروز محور بسياري از تلاشهاي ما، چه تلاشهاي خارجي، چه حتّي تلاشهاي داخلي ما هم اين مسئله شده است، نظراتي را لازم است كه عرض بكنم و بيان كنم؛ اگر رسيديم يك اشاره‌اي هم به مسائل منطقه عرض خواهم كرد.

 در مورد مسئله‌ي اقتصاد من اين‌جور مطلب را عرض ميكنم كه ماه رمضان ماه تقوا است؛ تقوا چيست؟ تقوا عبارت است از آن حالت مراقبت دائمي كه موجب ميشود انسان به كج‌راهه نرود و خارهاي دامن‌گير، دامن او را نگيرد. تقوا در واقع يك جوشني است، يك زرهي است بر تن انسان باتقوا كه او را از آسيب تيرهاي زهرآگين و ضربه‌هاي مهلك معنوي محفوظ و مصون ميدارد؛ البتّه فقط هم مسائل معنوي نيست. وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يَجعَل لَه مَخرَجاً * وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِب؛(۶) در امور دنيوي هم تقوا تأثيرات بسيار مهمّي دارد، اين تقواي شخصي است. عين همين مسئله در مورد يك جامعه و يك كشور قابل طرح است. تقواي يك كشور چيست؟ تقواي يك جامعه چيست؟ يك جامعه، بخصوص اگر مثل جامعه‌ي نظام جمهوري اسلامي آرمانهاي والا و بلندي داشته باشد، مورد تهاجم است؛ مورد هجوم تيرهاي زهرآگين است؛ اين هم تقوا لازم دارد. تقواي جامعه چيست؟ در بخشهاي مختلف تقواي اجتماعي را ميتوان تعريف كرد؛ در بخش اقتصاد، تقواي جامعه عبارت است از اقتصاد مقاومتي. اگر در مورد اقتصاد ميخواهيم در مقابل تكانه‌هاي ناشي از حوادث جهاني يا در مقابل تيرهاي زهرآگين سياستهاي معارض جهاني آسيب نبينيم، ناچاريم به اقتصاد مقاومتي رو كنيم. اقتصاد مقاومتي عامل استحكام است در مقابل آن كساني و آن قدرتهايي كه از همه‌ي ظرفيّت اقتصادي و سياسي و رسانه‌اي و امنيّتي خودشان دارند استفاده ميكنند براي اينكه به اين ملّت و اين كشور و اين نظام ضربه وارد كنند. يكي از راه‌هايي كه فعلاً پيدا كردند عبارت است از رخنه از راه اقتصاد. اين هشدار را ما سالها است مطرح كرديم و گفتيم؛ مسئولين هم هر كدام به فراخور توانايي‌هاي خودشان تلاشهاي خوبي كردند لكن ما بايد با همه‌ي توان، با همه‌ي ظرفيّت موضوع اقتصاد مقاومتي را در داخل دنبال كنيم؛ اين ميشود تقواي اجتماعي ما در زمينه‌ي مسئله‌ي اقتصادي.

 اين الگو البتّه مخصوص ما نيست؛ الگوي اقتصاد مقاومتي را بعضي از كشورهاي ديگر هم براي خودشان پيش‌بيني كردند، انتخاب كردند، اثرش را هم ديدند. نقطه‌ي كانوني اقتصاد مقاومتي عبارت است از درون‌زايي در كنار برون‌گرايي. درون‌زايي به معناي انزواطلبي تعبير نشود؛ درون‌زايي با نگاه به بيرون و با گرايش به بيرون جامعه امّا تكيه به توانايي دروني و به ظرفيّت دروني كه حالا مقداري عرض خواهم كرد؛ قبلاً هم مطالب زيادي در اين زمينه گفته‌ايم.(۷)

 سياستهاي اقتصاد مقاومتي كه تنظيم شده است و ابلاغ شده است، يك امر دفعي و من‌درآوردي و متّكي به نظر شخصي نيست؛ اين محصول يك عقل جمعي است؛ محصول مشورتهاي طولاني است. بعد از آنكه اقتصاد مقاومتي با همين خصوصيّات ابلاغ شد و گفته شد و در رسانه‌ها مطرح شد و دوستان و همكاران در دولت محترم فعّاليّتهايي را در اين زمينه شروع كردند و تكرار كردند، از سوي بسياري از صاحب‌نظران اقتصادي تأييد شد؛ بر آن تكيه كردند و اين تعبير «اقتصاد مقاومتي» وارد فرهنگ رايج اقتصادي كشور شد و در ادبيّات اقتصادي كشور جايي براي خودش باز كرده است. اين نشان‌دهنده‌ي صحّت و استحكام اين راه است.

 اقتصاد مقاومتي در مقابل مدل قديمي ديكته‌شده‌ي از سوي قدرتها براي كشورهاي به اصطلاح در حال توسعه يا به اصطلاح جهان سوّم است. يك مدلي را آنها - كه من حالا شرح آن مدل را نميخواهم بدهم - ديكته كردند كه اگر كشورهاي جهان سوّم ميخواهند به رشد اقتصادي، رونق اقتصادي و به سطح اقتصاد جهاني برسند، بايد اين مدل را دنبال كنند كه عمده‌ي تكيه‌ي آن، نگاه به بيرون با تفاصيل خودش است. اين اقتصاد مقاومتي نقطه‌ي مقابل آن است؛ اين يك الگوي كاملاً مغاير با آن چيزي است كه در آن مدل قديمي تكيه ميشد و تكرار ميشد؛ هنوز هم گوشه و كنار كساني از آن ذكر ميكنند و ياد ميكنند. [در اقتصاد مقاومتي‌] تكيه به ظرفيّتهاي داخلي است. ممكن است كساني تصوّر كنند كه اين الگو الگوي مطلوبي است امّا در امكان آن ترديد كنند. من قاطعاً عرض ميكنم اين الگو يك الگوي ممكن در كشور ما است؛ الگوي اقتصاد مقاومتي كاملاً امكان‌پذير در شرايط كنوني كشور است.

 ظرفيّتهايي كه ما براي اين كار داريم، ظرفيّتهاي استفاده نشده‌ي فراوان [از جمله‌]؛ يكي سرمايه‌ي انساني است؛ يعني جوان تحصيل‌كرده‌ي داراي تخصّص و داراي اعتماد به نفس در كشور ما فراوان است و اين از بركات انقلاب اسلامي است. البتّه اگر سياستهاي غلط موجب نشود كه جامعه‌ي ما به سمت پيري پيش برود. فعلاً اينجور است؛ فعلاً يك رقم قابل توجّه بالايي از نيروي كار كشور بين بيست سال و چهل سالند؛ با تحصيلات خوب، با آمادگي‌هاي خوب ذهني و فكري، با روحيه‌ي بالا، با اعتماد به نفس. ما امروز ده ميليون فارغ‌التّحصيل دانشگاهي داريم، بيش از چهار ميليون دانشجوي در حال تحصيل داريم كه اين، حدود ۲۵ برابرِ اوّل انقلاب است. از اوّل انقلاب تا حالا، جمعيّت كشور دو برابر شده و جمعيّت دانشجو ۲۵ برابر شده است؛ اين جزو افتخارات انقلاب اسلامي است؛ اين سرمايه‌ي انساني است؛ اين يك فرصت بسيار بزرگ است.

 ظرفيّت ديگر، جايگاه اقتصادي كشور ما است. طبق آمارهاي رسمي جهاني، رتبه‌ي بيستم در اقتصاد دنيا متعلّق به جمهوري اسلامي است؛ ما در رتبه‌ي بيستم قرار داريم و ظرفيّت لازم براي رسيدن به رتبه‌ي دوازدهم را هم داريم؛ چون هنوز ظرفيّتهاي استفاده نشده در كشور زياد است؛ منابع طبيعي داريم، نفت داريم، در نفت و گاز، رتبه‌ي اوّل جهانيم؛ مجموع نفت و گاز ما از همه‌ي كشورهاي جهان بيشتر است؛ معادن فراوان ديگري هم داريم.

 ظرفيّت ديگر، موقعيّت جغرافيايي ممتاز كشور است؛ در جغرافياي منطقه و جهان، ما نقطه‌ي اتّصال شمال به جنوب و شرق به غربيم كه اين براي مسئله‌ي ترانزيت، براي حمل‌ونقل انرژي و كالا و غيره داراي اهمّيّت بسيار فوق‌العاده‌اي است.

 ظرفيّت ديگر، همسايگي با پانزده كشور است با ۳۷۰ ميليون جمعيّت؛ يعني يك بازار دَمِ دست، بدون نياز به طيّ راه‌هاي طولاني.

 ظرفيّت ديگر، بازار داخلي هفتاد ميليوني است كه اگر ما همين بازار داخلي را منعطف بكنيم به توليد ملّي و توليد داخلي، وضع توليد دگرگون خواهد شد.

 ظرفيّت ديگر، وجود زيرساخت‌هاي اساسي است در انرژي، در حمل‌ونقل ريلي و جادّه‌اي و هوايي، در ارتباطات، در مراكز بازرگاني، در نيروگاه‌ها، در سد؛ اينها زيرساخت‌هايي است كه در طول اين سالها با همّت دولتها و همّت مردم و كمك مردم به‌وجود آمده است و امروز در اختيار ما است.

 علاوه‌ي بر همه‌ي اينها، تجربه‌هاي مديريّتي متراكم [است‌] كه خود اين تجربه‌ها كمك كرده است به اينكه ما در سالهاي اخير، رشد صادرات غير نفتي داشته باشيم؛ همين‌طور كه رئيس‌جمهور محترم آمار سال ۹۳ را دادند، و سالهاي قبل [از آن] هم رشد صادرات غير نفتي در كشور محسوس بوده است كه اين يك الگو است.

 اين ظرفيّتها در كشور وجود دارد و البتّه اينها بخشي از ظرفيّتها است. صاحب‌نظراني كه با ما مي‌نشينند و صحبت ميكنند و گاهي گزارش مينويسند براي من، يك فهرست طولاني از ظرفيّتهاي موجودي كه براي اقتصاد كشور ميتواند مفيد باشد ارائه ميكنند و همه‌ي اينها درست است؛ از اين ظرفيّتها بايستي استفاده كرد.

 مسئله‌ي كنوني كشور ما اين نيست كه ما طرح نداريم، حرفِ درست نداريم؛ مسئله‌ي ما اين است كه حرف درست و طرح درست را آن‌چنان‌كه شايسته است دنبال نميكنيم؛ اين اساس مسئله است. در محيطهاي نخبگاني هم اين معنا تكرار ميشود كه مشكل جمهوري اسلامي، مشكلِ نداشتنِ حرف درست نيست؛ حرف درست، زياد زده ميشود؛ مشكل اين است كه ما اين حرفهاي درست را بايستي در عمل آن‌چنان دنبال كنيم كه به نتايج آن دسترسي پيدا كنيم؛ نتايج آن را بالعيان و بالمشاهده ببينيم.

 خب، چالشهايي وجود دارد؛ اين چالشها اصطكاك به‌وجود مي‌آورد؛ اصطكاك، فرسايش و ساييدگي به‌وجود مي‌آورد، مشكل ايجاد ميكند. اين چالشها را بايستي علاج كرد.

 يكي از چالشها چالشهاي دروني خود ما است: ساده و سطحي نگريستن به مسئله؛ به برخي از كارهايي كه ميكنيم، دل خوش كنيم و عمق مسئله را درنيابيم.

 مباحث لفظي و محفلي و روشنفكري كار را پيش نميبرد؛ حركت و اقدام لازم است. سهل‌انگاري در عمل، چالشِ بزرگ ما است. گاهي نتيجه‌گيري‌ها و استنتاجها كوتاه‌مدّت نيست، طولاني است و اين بعضي‌ها را سرخورده ميكند. اين يكي از چالشها است. كارهاي بزرگ ممكن است گاهي در طول يك نسل به دست بيايد؛ بايد دنبال كرد، بايد حركت كرد. خيلي از كارها هست كه ما اگر ده سال پيش، پانزده سال پيش اين كارها را شروع ميكرديم، امروز به نتايجي رسيده بوديم. خيلي از كارها هست كه از ده سال پيش، پانزده سال پيش شروع كرديم و امروز نتايجش را داريم مي‌بينيم. آن‌روزي كه در دانشگاه‌هاي گوناگون راجع به نهضت علمي در كشور حرفهايي زده شد، با جمعهاي مختلف گفته شد، كسي تصوّر نميكرد كه اين حركت علمي كه در اين ده پانزده سال به‌وجود آمده است به‌وجود بيايد امّا به‌وجود آمد؛ اساتيد ما، دانشمندان ما، دانشگاه‌هاي ما، جوانان بااستعداد ما همّت كردند. ما امروز در مقايسه‌ي با دوازده سيزده سال قبل، از لحاظ علمي حركت مهمّي انجام داديم و پيشرفت چشمگير و بعضاً خيره‌كننده‌اي در بعضي از زمينه‌ها داريم. كار را امروز شروع كنيم، پانزده سال ديگر، بيست سال ديگر نتيجه‌ي آن را بگيريم.

 يكي از چالشهاي ما راه‌هاي موازي و آسان ولي مهلك [است‌]؛ اين يكي از چالشهاي ما است. بنده فراموش نميكنم زمان رياست جمهوري خودم - صحبتِ ۲۵ سال [قبل‌] است - براي واردات يك كالاي مورد نياز جامعه، كه ما با زحمت زياد آن را از اروپايي‌ها ميگرفتيم، آفريقايي‌ها همان كالا را داشتند، خوبش را هم داشتند، [امّا] دوستان دست‌اندركار آماده نبودند. توصيه شد، تأكيد شد، در جلسه كه نشستيم، تأييد هم كردند، تصديق هم كردند، منتها سخت بود؛ كار با اروپا آسان‌تر بود. راه موازيِ آسان امّا درعين‌حال مضر، كه انسان را در تنگنا نگه ميدارد، دوستانِ انسان را ضعيف ميكند، دشمنان انسان را قوي ميكند و زمام اختيارِ امري را در داخل كشور به دستِ كساني كه در دل با ما دشمنند قرار ميدهد.
 
 يكي از چالشها اين است كه كسي تصوّر كند كه ما اگر از مباني اعتقادي خود، مباني اعتقادي نظام جمهوري اسلامي دست برداريم، راه‌ها باز خواهد شد و دروازه‌هاي بسته گشوده خواهد شد كه اين خطاي بسيار بزرگ و اساسي است. البتّه برادران ما در دولت خدمتگزار با اعتقاد عمل ميكنند؛ واقعاً معتقد به انقلاب، معتقد به مباني انقلاب، معتقد به اصول انقلابند؛ از اينها ما گله‌اي نداريم، لكن در مجموعه‌ي دست‌اندركاران ما كساني هستند كه تصوّر ميكنند اگر از برخي از اصول خود و مباني خود كوتاه بياييم، خيلي از درهاي بسته به روي ما گشوده خواهد شد؛ درحالي‌كه اين‌جور نيست؛ اين خطاي بزرگي است و ما نتايج اين خطا را در برخي از كشورهاي ديگر - كه نميخواهم اسم بياورم - در همين دوره‌ي چندساله‌ي اخير مشاهده كرديم. راه پيشرفت، ايستادگي است؛ پافشاري بر مباني است.

 يكي از چالشها هم اين است كه كسي تصّور كند كه مردم تحمّل نميكنند؛ نه، مردم مشكلات را تحمّل كرده‌اند. اگر حقيقتاً براي مردم بدرستي تبيين بشود، با صداقت لازم حقايق امور براي مردم بيان بشود، مردم ما مردم وفاداري‌اند؛ مي‌ايستند، مقاومت ميكنند.

 يكي از چالشها، ترديد در توانايي‌هاي دروني است؛ [اينكه‌] به جوان دانشمند خودمان اعتماد نكنيم، به مجموعه‌هاي مردمي و غير دولتي در امور اقتصادي اعتماد نكنيم، يكي از چالشها است. بايستي اعتماد كرد، بايستي مردم را وارد جريان عظيم اقتصادي كشور كرد.

 بالاخره آنچه ما لازم است در زمينه‌ي مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتي انجام بدهيم، يكي عزم راسخ است؛ بايستي با عزم جدّي دنبال اين باشيم كه اقتصاد مقاومتي را به معناي واقعي كلمه در داخل تحقّق ببخشيم؛ [همچنين‌] پرهيز از سهل‌انگاري، پرهيز از راحت‌طلبي و تكيه‌ي بر مديريّتهاي جهادي؛ مديريّت جهادي كه بنده سال گذشته مطرح كردم(۸) و تأكيد هم كردم كه اين مربوط به امسال نيست، مربوط به هميشه است؛ ما احتياج داريم به مديريّت جهادي. در سالهاي اوّل انقلاب، در دوران جنگ و در طول اين سي و چند سال، هرجا به مديريّت جهادي تكيه كرديم، موفّق شديم. مديريّت جهادي ممكن است يك وقتهايي پِرت هم داشته باشد امّا پيشرفت خواهد داشت و كار را پيش خواهد برد. تكيه‌ي به قدرت الهي، توكّل به خداي متعال، كار را با تدبير و عقلانيّت امّا با عزم راسخ، بدون ترديد و بدون ترس از جوانب پيش بردن؛ اين مديريّت جهادي است. البتّه ترويج دائميِ فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتي هم لازم است؛ همه، هم صداوسيما، هم مسئولين مطبوعات و رسانه‌ها، هم مسئولين دولتي، مسئولين قوّه‌ي مقنّنه، ائمّه‌ي جمعه‌ي سراسر كشور و هر كسي كه منبري دارد و ميتواند با مردم حرف بزند، فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتي، از جمله صرفه‌جويي را، از جمله مصرف توليدات داخلي را بايد ترويج كند. البتّه در مورد صرفه‌جويي و همچنين در مورد مصرف توليدات داخلي، خطاب عمده به مسئولين كشور است، چون يكي از مهم‌ترين مصرف‌كنندگان كشور، خود دولت است؛ دولت اصرار داشته باشد و خود را موظّف و مقيّد بداند كه از توليدات داخلي استفاده كند؛ حتّي با مقداري اغماض؛ عيبي ندارد. گاهي ميگويند فلان چيز، كيفيّت خارجي را ندارد؛ اشكال ندارد؛ اگر ميخواهيم كيفيّت پيدا كند، بايد كمكش كنيم. [اگر] كمك بكنيم، كيفيّتش هم بالا خواهد رفت والّا روزبه‌روز تنزّل پيدا خواهد كرد. مقابله‌ي جدّي با واردات بي‌منطق، يكي از كارهاي لازم است؛ مقابله‌ي جدّي با قاچاق، يكي از كارهاي لازم است؛ پرداختن به كارگاه‌هاي توليدي كوچك و متوسّط - كه من امسال، اوّل سال هم روي اين تكيه كردم(۹) يكي از كارهاي بسيار لازم است؛ بازنگري در سياستهاي پولي و فعّاليّتهاي نظام بانكي كشور، كه به اين هم من اوّل سال اشاره كردم و صاحب‌نظران و دلسوزان، در اين زمينه حرفهاي مهمّي دارند كه بايد اين حرفها شنيده شود و به آنها توجّه بشود. اينها كارهايي است كه بايستي انجام بدهيم.

 البتّه شرط اصلي تحقّق اينها هم همين همدلي و هم‌زباني و همين انسجامي است كه رئيس‌جمهور محترم بيان كردند؛ بايد دولت را كمك كرد، بايد مسئولين را كمك كرد، [چون‌] اينها وسط ميدانند. از تعارضهاي زائد و حاشيه‌سازي‌هاي زائد بايد پرهيز بشود؛ حاشيه‌سازي از هرطرفي غير مقبول و نامطلوب است. همه كمك كنند و اين حركت عظيم ان‌شاءالله به نتيجه برسد. اين عرض ما در زمينه‌ي مسائل اقتصاد. اعتقاد بنده اين است كه ما ميتوانيم در زمينه‌ي اقتصاد كارهاي بزرگي را انجام بدهيم و اميدوار باشيم كه ان‌شاءالله از اين گذرگاه دشوار عبور خواهيم كرد.

 در مسئله‌ي هسته‌اي، سه نكته را ابتدائاً و مقدّمتاً عرض ميكنم، بعد هم مطالبي را كه در اين زمينه هست، به عرض ميرسانم.

 نكته‌ي اوّل اينكه آنچه بنده اينجا در اين جلسه يا در جلسات عمومي ميگويم، عيناً همان حرفهايي است كه در جلسات خصوصي به مسئولين، به رئيس‌جمهور محترم و به ديگران ميگويم. اين خطّ تبليغي‌اي كه ديديم و مي‌بينيم دنبال ميكنند كه بعضي از خطّ قرمزهايي كه رسماً اعلام ميشود، در جلسات خصوصي از آنها صرف‌نظر ميشود، حرف خلاف واقع و دروغي است. آنچه ما اينجا به شما ميگوييم يا در جلسات عمومي ميگوييم، عيناً همان حرفهايي است كه به دوستان، به مسئولين، به هيئت مذاكره‌كننده، همانها را بيان ميكنيم؛ حرفها يكي است.
 
 نكته‌ي دوّم، بنده هيئت مذاكره‌كننده را - همين دوستاني كه اين مدّت اين زحمات را بر دوش گرفته‌اند - هم امين ميدانم، هم غيور ميدانم، هم شجاع ميدانم، هم متديّن ميدانم؛ اين را همه بدانند. اكثر حضّاري كه اينجا تشريف داريد، از محتواي مذاكرات خبر نداريد؛ اگر شما هم از محتواي مذاكرات و جزئيّات مذاكرات و آنچه در مجالس ميگذرد مطّلع بوديد، به بخشي از آنچه بنده گفتم، حتماً اذعان ميكرديد. من البتّه علاوه‌ي بر اينها، بعضي از اين دوستان را از نزديك مي‌شناسم، بعضي را از دور با سوابقشان مي‌شناسم؛ اينها مردماني هستند متديّن و امين؛ اينها امينند؛ قصدشان اين است كه كار كشور را پيش ببرند، گره را باز كنند و دارند تلاش ميكنند براي اين كار. انصافاً غيرت ملّي هم دارند، شجاعت هم دارند، در مقابل يك تعداد كثيري از كساني قرار ميگيرند - كه حالا نميخواهم تعبيرِ متناسب واقعي را بكنم، چون گاهي تعبيرهايي هست كه واقعاً شايسته‌ي آن تعبيرند امّا خب، مناسب نيست كه ما به زبان بياوريم - و انصافاً در مقابل آنها با شجاعت كامل، با دقّت كامل مواضع خودشان را بيان ميكنند، دنبال ميكنند و تعقيب ميكنند.

 نكته‌ي سوّم در مورد منتقدين محترم است. بنده با انتقاد مخالف نيستم، عيبي ندارد، انتقاد لازم است و كمك‌كننده است، منتها اين را همه توجّه داشته باشند كه انتقادكردن آسان‌تر از عمل‌كردن است. عيبهاي طرف مقابل را در آن عرصه‌اي كه قرار دارد، ما راحت مي‌بينيم، درحالي‌كه خطرات او، دشواري‌هاي او، نگراني‌هاي او، مشكلات او را انسان نمي‌بيند. مثل اين است كه شما كنار يك استخري ايستاده‌ايد، داريد تماشا ميكنيد؛ يك‌نفر هم رفته است روي ارتفاع، از ده‌متري ميخواهد شيرجه بزند. خب، شيرجه ميزند، شما كه اينجا كنار استخر ايستاده‌ايد، ميگوييد هان! اين پايش خم شد، زانويش خم شد؛ اين يك اشكال. بله، اين اشكال است امّا شما زحمت بكشيد از اين دايو برويد بالا، سرِ آن ده‌متري به آب يك نگاهي بكنيد، آن‌وقت قضاوت بكنيد! انتقادكردن آسان است. [البتّه‌] اين حرف من مانع از انتقاد نشود؛ انتقاد بكنيد لكن توجّه داشته باشيد كه انتقادها با لحاظِ اين معنا باشد كه آن طرف مقابل بعضي از عيوبي را كه ما در انتقادمان ذكر ميكنيم ممكن است ميدانند، [امّا] خب به اين نتيجه رسيده‌اند يا ضرورتها آنها را به اينجا كشانده يا به هر دليل ديگري. البتّه بنده نميخواهم بگويم اينها معصومند؛ نه، معصوم نيستند؛ ممكن است انسان يك‌جاهايي در تشخيص، در عمل خطا هم بكند، امّا مهم اين است كه به امانت اينها و به ديانت اينها و به غيرت اينها و به شجاعت اينها ما اعتقاد داريم. اين سه نكته‌ي لازمي كه در مقدّمه‌ي عرايضم عرض كردم.

 من يك تاريخچه‌ي كوتاهي از اين مذاكرات عرض بكنم. اين مذاكراتي كه در واقع فراتر از مذاكرات ما با پنج به علاوه‌ي يك است؛ مذاكره‌ي با آمريكايي‌ها است. متقاضيِ اين مذاكرات آمريكايي‌ها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن اين دولت اين مذاكرات شروع شد. آنها درخواست كردند، واسطه‌اي قرار دادند و يكي از محترمينِ منطقه، آمد اينجا با من ملاقات كرد، گفت كه رئيس‌جمهور آمريكا با او تماس گرفته و از او خواهش كرده و گفته است كه ما ميخواهيم مسئله‌ي هسته‌اي را با ايران حلّ‌وفصل كنيم و تحريمها را هم ميخواهيم برداريم. دو نقطه‌ي اساسي در حرف او وجود داشت: يكي اينكه گفت ما ايران را به‌عنوان يك قدرت هسته‌اي خواهيم شناخت؛ دوّم اينكه گفت ما تحريمها را در ظرف شش‌ماه بتدريج برميداريم. بياييد بنشينيد مذاكره كنيد، اين كار انجام بگيرد. من به آن واسطه‌ي محترم گفتم كه ما به آمريكايي‌ها اطميناني نداريم، به حرف اينها اطميناني نيست. گفت حالا امتحان كنيد؛ گفتيم خيلي خب، اين دفعه هم امتحان ميكنيم. مذاكرات اين‌جوري شروع شد.

 يك نكته‌اي را من عرض بكنم براي توجّه مسئولين، و همه توجّه داشته باشند: در هماوردي‌هاي جهاني، منطقِ هماورديِ جهاني ايجاب ميكند كه ما دو ميدان را مورد نظر داشته باشيم. يك ميدان ميدان واقعيّت و عمل است؛ كه اين ميدان ميدان اصلى است. در ميدان واقعيّت و در ميدان عمل، مسئولي كه دنبال فعّاليّت است، دارايي‌هايي را در ميدان عمل ايجاد ميكند، توليد ميكند؛ اين يك ميدان. يك ميدان ميدان ديپلماسي و سياست است كه دارايي‌ها را در اين ميدان ديپلماسي و سياست و مذاكره، تبديل ميكند به امتياز براي كشور، تبديل ميكند به منفعت ملّي. اگر در آن ميدانِ اوّل دست انسان خالي باشد، در ميدان دوّم كاري از انسان ساخته نيست؛ بايد در ميدان اوّل - يعني ميدان عمل، ميدان واقعيّت، روي زمين - دستاورد داشته باشد، دارايي داشته باشد.

 ما آن روزي كه وارد اين مذاكرات شديم، دستاورد قابل قبول و مهمّي داشتيم؛ احساس كرديم با دست قوي داريم وارد ميشويم. دستاورد آن روز ما از جمله اين بود كه ما توانسته بوديم درحالي‌كه همه‌ي قدرتهاي هسته‌اي دنيا امتناع كردند كه به ما سوخت بيست درصد را براي مركز [تحقيقاتي‌] تهران بدهند - كه احتياج به داروهاي هسته‌اي داشتيم - ما خودمان توانستيم در شرايط تحريم، سوخت بيست درصد را توليد كنيم، [بعد] اين سوخت بيست درصد را تبديل كنيم به صفحه‌ي سوخت و از آن استفاده كنيم. طرف مقابل مات شد! داستان مفصّلي دارد، شايد خيلي از شماها هم در جريانيد؛ طي مذاكرات طولاني، حاضر نشدند به ما [سوخت‌] بيست درصد را بدهند - يعني بفروشند - يا اجازه بدهند كه آن را كس ديگري به ما بفروشد. ما گفتيم در داخل توليد ميكنيم؛ جوانهاي ما، همين دانشمندان ما، همين قشر زحمتكش پراميد متّكي به نفس، توانستند چشم طرف را خيره كنند؛ [سوخت‌] بيست درصد را توليد كردند. و شما توجّه داريد، من شايد يك بار ديگر هم گفته‌ام،(۱۰) در حركت غني‌سازي هسته‌اي بخش مهم و دشوار، حركت از سه درصد و چهار درصد به بيست درصد است؛ از بيست درصد تا نود درصد يك حركت خيلي ساده‌اي است. وقتي كسي به بيست درصد رسيد، مراحل بعدي بسيار آسان است. بخش دشوار و مهم، اين قسمت ۳/۵ درصد تا بيست درصد است. اين راه دشوار را جوانهاي ما رفتند و [سوخت‌] بيست درصد را توليد كردند و صفحه‌ي سوخت را توليد كردند؛ اين يكي از دستاوردهاي ما بود. ما با اين روحيّه وارد مذاكره شديم. راهبرد ايستادگي و تاب‌آوري در مقابل فشارها جواب داد. آمريكايي‌ها اذعان كردند كه تحريم اثري ندارد، همچنان‌كه اشاره كردند؛ اين كاملاً تحليل درستي است. آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيدند كه تحريم، ديگر اثر مطلوب آنها را ندارد. دنبال راه ديگري بودند - وقت دارد تمام ميشود؛ من بايد تندتند مطالب را عرض بكنم - فهميدند ما بدون وابستگي ميتوانيم به فنّاوري پيشرفته دست پيدا كنيم؛ ما هم با اين منطق، توكّل كرديم و وارد مذاكره شديم.

 البتّه احتياط را از دست نداديم. از اوّل نگاه ما به مذاكره‌كنندگان و طرف آمريكايي نگاه شكّ‌آلود بود. طبق تجربه‌هايي كه داشتيم، به اينها اطمينان نداشتيم، [لذا] از اوّل با ملاحظه وارد شديم. نظرمان هم اين بود كه اگرچنانچه اينها سرِ حرف خودشان ايستادند كه خب اشكالي ندارد؛ ما حاضر بوديم هزينه هم بدهيم، يعني ما عقيده نداريم كه در يك مذاكره هيچ هزينه‌اي نبايد داد، هيچ عقب‌گردي نسبت به بخشي از موضوعات نبايد كرد؛ نه، به‌قدر صحيح و منطقي و عقلايي حاضر به هزينه دادن هم بوديم؛ منتها ما دنبال توافق خوب بوديم. من اين را همين‌جا عرض بكنم: ما هم ميگوييم توافق خوب، آمريكايي‌ها هم ميگويند توافق خوب؛ منتها ما كه ميگوييم توافق خوب، منظورمان توافق منصفانه و عادلانه است؛ آنها كه ميگويند توافق خوب، توافق تمامت‌خواهانه است. اندكي در مذاكرات پيش رفته بوديم كه زياده‌خواهي‌هاي حضرات شروع شد؛ هرروز يك حرفي، يك بهانه‌اي؛ شش ماه تبديل به يك سال شد، طولاني‌تر شد، مذاكرات شكلهاي گوناگوني پيدا كرد، چانه‌زني‌ها و زياده‌خواهي‌ها مذاكرات را طولاني كرد، تهديد كردند، تهديد به تحريم بيشتر، حتّي تهديد به بكارگيري نظامي‌گري؛ اين تهديدها را كردند؛ روي ميز و زير ميز و اين حرفهايي كه شنيده‌ايد.(۱۱) اين رفتار اين حضرات تا امروز بوده.

 هركس روند مطالبات آمريكايي‌ها را در اين مدّت مطالعه كند و كيفيّت حرفهاي اينها را نگاه كند، به اين نتيجه ميرسد؛ يكي از دو نكته‌ي اساسي اين است: هدف اينها ريشه‌كن كردن و از بين بردن صنعت هسته‌اي در كشور است؛ هدف اين است، دنبال اين هستند؛ قصدشان اين است كه ماهيّت هسته‌اي كشور را از بين ببرند؛ ولو حالا يك اسمي، يك تابلوي بي‌محتوايي، يك چيز كاريكاتوري‌اي وجود داشته باشد، امّا اينها قصد دارند كه نگذارند اين حركت هسته‌اي كشور، صنعت هسته‌اي يك كشور با اهدافي كه نظام جمهوري اسلامي دارد تحقّق پيدا كند. ما اعلام كرديم تا يك سررسيد معيّني بايست بيست‌هزار مگاوات برق هسته‌اي داشته باشيم، اين نياز كشور است؛ بيست‌هزار مگاوات برق هسته‌اي نياز ضروري كشور است؛ اين محاسبه‌شده‌ي دستگاه‌هاي محاسبه‌كننده‌ي كشور است كه البتّه در حاشيه‌ي آن، منافع زياد و برآوردن نيازهاي فراوان ديگر هم وجود دارد؛ اينها ميخواهند اين اتّفاق نيفتد. البتّه در عين اينكه اين صنعت را ميخواهند نابود كنند، فشار را هم ميخواهند حفظ كنند، قصد برداشتن تحريمها به‌صورت كامل را هم - همين‌طور كه ملاحظه ميكنيد - ندارند، تهديد هم ميكنند كه تحريمهاي بيشتري را تحميل خواهيم كرد. اين يك نكته است.

 نكته‌ي دوّم اين است كه طرف مقابل ما، يعني دولت كنوني و مديريّت كنوني آمريكا، به اين توافق احتياج دارد؛ اين هم يك طرف ديگر قضيّه است؛ اينها نياز دارند به اين؛ يك پيروزي بزرگي براي آنها محسوب ميشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اينجا برسند. اين در واقع پيروزي بر انقلاب اسلامي است؛ پيروزي بر ملّتي است كه داعيه‌ي استقلال دارد؛ پيروزي بر كشوري است كه ميتواند الگوي كشورهاي ديگر باشد؛ دستگاه مديريّت آمريكا به اين [توافق‌] نيازمند است. همه‌ي بگومگوها و چك‌وچانه‌ها و بدعهدي‌ها و تقلّبهايي كه حضرات ميكنند، بر محور اين دو موضوع ميچرخد.

 ما از اوّل، منطقي وارد شديم، منطقي حرف زديم، زياده‌خواهي نكرديم؛ ما گفتيم طرف، يك تحريم ظالمانه‌اي را تحميل كرده است، ما ميخواهيم اين تحريم برداشته بشود؛ خيلي خب، اين يك بده‌بستان است، حرفي نداريم كه در اين زمينه يك چيزي بدهيم، يك چيزي بستانيم تا تحريمها برداشته بشود؛ امّا صنعت هسته‌اي متوقّف نبايد بشود، لطمه نبايد بخورد؛ اين حرف اوّل است؛ از اوّل اين حرف را زديم و دنبال كرديم تا امروز.

 اهمّ خطوط قرمزي هم كه وجود داشته اينها است كه من عرض ميكنم. ما يك چيزهايي را به‌عنوان نقاط اصلي ذكر كرديم؛ مهم‌ترين‌هايش اينها هستند؛ البتّه غير از اينها هم چيزهايي هستند.

 يكي اينكه آنها اصرار دارند بر محدوديّت بلندمدّت؛ ما گفتيم ما محدوديّت ده سال و دوازده سال و مانند اينها را قبول نداريم؛ ده سال يك عمر است؛ همه‌ي آنچه ما در اين مدّت به دست آورديم، در حدود ده سال طول كشيده است! بله، سابقه‌ي هسته‌اي در داخل كشور بيش از اينها است كه بعضي اوقات هم گفته ميشود در بعضي از بيانات، لكن در آن سالهاي اوّل در واقع كاري انجام نگرفته بود؛ كار اساسي و عمده مال همين حدود ده پانزده سال اخير است. محدوديّت ده‌ساله را ما قبول نداريم؛ ما مقدار سالهاي معيّني را كه مورد قبول ما است به مجموعه‌ي هيئت مذاكره‌كننده گفته‌ايم كه چه مقدار، محدوديّت را قبول كرده‌ايم، امّا تعداد سالهاي محدوديّت را گفته‌ايم ده سال و دوازده سال و اين چيزهايي كه اين حضرات ميگويند قبول نداريم.

 در همين مدّتِ محدوديّت هم كه ما قبول ميكنيم، كار تحقيق و توسعه و ساخت و ساز بايد ادامه پيدا كند، كه اين هم از جمله‌ي خطوط قرمزي است كه مسئولين محترم روي آن تكيه كردند؛ گفتند ما حاضر نيستيم از تحقيق و توسعه دست برداريم؛ حق با اينها است. در طول اين سالهاي محدوديّت هم، بايست تحقيق و توسعه ادامه داشته باشد. آنها حرف ديگري ميزنند؛ آنها ميگويند شما ده سال دوازده سال يا بيشتر هيچ كاري نكنيد، بعد از آن شروع كنيد به توليد، شروع كنيد به ساخت! كه اين حرف زور مضاعفي است، حرف غلط مضاعفي است.

 از جمله‌ي نقاط مهم اين است: بنده تصريح ميكنم، تحريمهاي اقتصادي و مالي و بانكي، چه آنچه به شوراي امنيّت ارتباط پيدا ميكند، چه آنچه به كنگره‌ي آمريكا ارتباط پيدا ميكند، چه آنچه به دولت آمريكا ارتباط پيدا ميكند، همه بايد فوراً در هنگام امضاي موافقت‌نامه لغو بشود؛ بقيّه‌ي تحريمها هم در فاصله‌هاي معقول [لغو بشود]. البتّه آمريكايي‌ها در زمينه‌ي تحريمها يك فرمول پيچيده‌ي چند لايه‌ي عجيب و غريبي را مطرح ميكنند كه اصلاً اعماق آن معلوم نيست؛ از انتهاي آن چه در مي‌آيد هيچ معلوم نيست. عرض كردم بنده بيانم بيان صريح است، تعبيرات ديپلماسي را بنده خيلي بلد نيستم؛ آنچه ما ميگوييم صريح و همين [است‌] كه گفتيم؛ اين مورد نظر ما است.

 يك نكته‌ي اساسي ديگر اينكه لغو تحريمها منوط به اجراي تعهّدات ايران نيست؛ نميشود بگويند: شما رآكتور آب سنگين اراك را خراب بكنيد، سانتريفيوژها را به اين تعداد كاهش بدهيد، اين كارها را بكنيد، آن كارها بكنيد، بعد كه كرديد، بعد آن‌وقت آژانس بيايد شهادت بدهد، گواهي كند كه شما راست ميگوييد و اين كارها را انجام داده‌ايد، بعد ما تحريمها را برداريم! نه، اين را ما مطلقاً قبول نداريم؛ لغو تحريمها منوط به اجراي تعهّداتي كه ايران ميكند نيست. البتّه لغو تحريم يك مراحل اجرائي‌اي دارد، ما اين را قبول داريم؛ اجرائيّات لغو تحريم با اجرائيّاتي كه ايران به عهده ميگيرد، بايد متناظر باشند؛ بخشي از اين در مقابل بخشي از آن، بخش ديگري از اين در مقابل بخش ديگري از آن.

 يك نكته‌ي اساسي ديگر اين است كه ما با موكول كردن هر اقدامي به گزارش آژانس مخالفيم. ما به آژانس بدبينيم؛ آژانس نشان داده كه هم مستقل نيست، هم عادل نيست؛ مستقل نيست زيرا تحت تأثير قدرتها است؛ عادل نيست [چون] بارها و بارها برخلاف عدالت حكم كرده و نظر داده. به‌علاوه، اينكه بگويند «آژانس بايد بيايد اطمينان پيدا كند كه فعّاليّت هسته‌اي در كشور نيست» اين يك حرف غير معقولي است. خب، چه‌جور ميشود اطمينان پيدا كند؟ اصلاً اطمينان پيدا كردن [يعني چه‌]؟ مگر تك تك خانه‌ها و وجب به وجب سرزمين كشور را اينها بگردند! چه‌جوري ميشود اطمينان پيدا كرد؟ موكول كردن به اين مسئله، نه منطقي است، نه عادلانه است.

 با بازرسي‌هاي غير متعارف هم بنده موافق نيستم؛ پرس‌وجوي از شخصيّت‌ها را هم به‌هيچ‌وجه قبول ندارم و موافق نيستم؛ بازرسي از مراكز نظامي را هم نميپذيريم همچنان كه قبلاً هم گفتيم؛ زمانهاي ۱۵ سال و ۲۵ سال - كه مدام ميگويند ۱۵ سال براي فلان چيز، ۲۵ سال براي فلان چيز - و اين زمانهاي اين‌جوري را هم ما قبول نداريم؛ مشخّص است، اين زمان اوّل و آخري دارد و تمام خواهد شد.

 اينها موارد عمده و مهمّي است كه روي آن تكيه داريم؛ البتّه خطوط قرمز فقط اينها نيست؛ دوستان مذاكره‌كننده در جريان نظرات ما هستند؛ جزئيّات را با آنها در ميان گذاشته‌ايم؛ [البتّه] جزئيّات مورد نظر و آن چيزهايي كه بنده وارد ميشوم؛ در خيلي از جزئيّات هم ما وارد نميشويم.

 ما دنبال توافقيم. اگر كسي بگويد كه در مسئولين جمهوري اسلامي كسي هست كه توافق را نميخواهد، خلاف گفته؛ اين را همه بدانند. مسئولين جمهوري اسلامي - بنده، دولت، مجلس، قوّه‌ي قضائيّه، دستگاه‌هاي گوناگون امنيّتي، نظامي، غيره - همه در اين جهت متّفقيم و موافقيم كه توافق بايد انجام بگيرد. در اين جهت هم باز همه متّفقند كه اين توافق بايد عزّتمندانه باشد، مصالح جمهوري اسلامي بدقّت و با وسواس بايد در آن رعايت بشود؛ در اين هم هيچ اختلافي نيست؛ دولت، مجلس، بنده، ديگران و ديگران همه در اين جهت متّفقيم، نظرمان يكي است. توافق بايستي توافقي باشد منصفانه و منافع جمهوري اسلامي را بايستي تأمين بكند.

 اين را هم عرض بكنيم ما دنبال از بين بردن و برداشتن تحريمها هستيم؛ هدف ما از اين مذاكرات لغو تحريمها است؛ جدّاً دنبال اين هستيم كه اين تحريمها لغو بشود؛ امّا درعين‌حال خود اين تحريمها را ما فرصت ميدانيم. اين‌جور نباشد كه بعضي‌ها تعجّب كنند كه چطور تحريم فرصت است؛ چطور تحريم - چيز به اين بدي - فرصت است؟ اين تحريم موجب شد ما به خودمان برگرديم؛ اين تحريم موجب شد ما به نيروي داخلي خودمان بينديشيم، دنبال ظرفيّتهاي داخلي باشيم؛ اينكه همه چيز را از بيرون وارد كنيم با پول نفت، براي يك كشوري مثل كشور ما بدترين بليّه و بزرگ‌ترين مشكل است كه متأسّفانه از قبل از انقلاب اين مشكل گريبان‌گير كشور ما شده و هنوز هم تا حدود زيادي ادامه دارد كه بايستي اين را قطع كنيم. ما در علم، در فنّاوري، در كارهاي گوناگون دنبال ظرفيّتهاي داخلي آمديم، ان‌شاءالله در مورد اقتصاد هم همين‌جور [بشود]. اين عرايض ما در مورد هسته‌اي است. البتّه در مورد مسائل منطقه هم عرايضي اينجا يادداشت كرديم كه بگوييم لكن به ساعت كه من نگاه ميكنم ميبينم مثل اينكه اذان شده؛ بيش از اين ديگر مزاحم شما نميشويم.

 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه گفتيم و شنيديم براي خودت و در راه خودت و در خدمت بندگانت قرار بده؛ نيّتهاي ما را خالص بفرما. پروردگارا! توفيقات خودت را بر مسئولان، فعّالان، در دولت، در مجلس، در قوّه‌ي قضائيّه، در نيروهاي مسلّح - كه مشغول تلاش و كار هستند - نازل كن؛ دستگيري و هدايت خودت را شامل حال آنها بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌
 
۱) قبل از شروع بيانات معظمٌ‌له، حجّت‌الاسلام والمسلمين حسن روحاني (رئيس‌جمهور) مطالبي بيان كرد.
۲) سوره‌ي سبأ، بخشي از آيه‌ي ۳
۳) مصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۵۹۳
۴) سوره‌ي واقعه، آيه‌ي ۸۵؛ «و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولي نمي‌بينيد»
۵) سوره‌ي عبس، آيات ۳۷ تا ۴۱
۶) سوره‌ي طلاق، بخشي از آيه‌هاي ۲ و ۳؛ ... «[خدا] براي او راه بيرون‌شدني قرار ميدهد. و از جايي كه حسابش را نميكند، به او روزي ميرساند»
۷) از جمله، بيانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوي در مشهد مقدّس (۱۳۹۴/۱/۱)
۸) بيانات در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (۱۳۹۳/۴/۱۶)
۹) بيانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوي در مشهد مقدّس (۱۳۹۴/۱/۱)
۱۰) بيانات در ديدار جمعي از فرماندهان و كاركنان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در روز نيروي هوايي (۱۳۹۳/۱۱/۱۹)
۱۱) خنده‌ي حضّار
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد