به بهانه 29 خرداد سالروز هجرت دكتر شريعتي

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي

به بهانه 29 خرداد سالروز هجرت دكتر شريعتي

۲۹ بازديد
به بهانه 29 خرداد سالروز هجرت دكتر شريعتي گفتني هايي درباره شريعتي كه جرأت مي خواهد خراسان - مورخ پنج‌شنبه 1394/03/28 شماره انتشار 18998

عبدالهي- نمي دانم از «فاطمه فاطمه است» بايد گفت يا از «سيماي محمد(ص)»؛ شايد هم بايد از «كوير» و «شيعه» او به «ميعاد با ابراهيم» رسيد و «ما و اقبال» را در كنار «اسلام شناسي» و «حسين وارث آدم» و «مذهب عليه مذهب» مرور كرد. اين ها كتاب هاي پرآوازه اي است كه يك نام را به ياد مي آورد: «دكتر علي شريعتي مزيناني». نويسنده، جامعه شناس، پژوهشگر ديني و مبارز سياسي كه آذر سال 1312 در روستاي مزينان سبزوار متولد شد و تقديرش اين گونه بود كه در دوران سخت مبارزات سياسي ايران، مجبور به ترك كشور شود و آخرين روز زندگي اش بيست و نهم خرداد سال 1356 در انگلستان باشد و پس از آن در خاك دمشق آرام بگيرد.

در روزهايي كه به 29 خرداد 94، يعني سي و هشتمين سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي نزديك مي شويم، فرصتي دست داد تا در نشست «بزم انديشه» موسسه خدمات مشاوره اي جوانان و پژوهش هاي اجتماعي آستان قدس رضوي، پاي صحبت هاي حسن رحيم پور ازغدي عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي بنشينيم كه با موضوع «نگاه روشنفكري ديني و دكتر علي شريعتي» سخن گفت. او اگرچه در آخرين روزهاي زندگي دكتر شريعتي، نوجواني بيش نبود، اما دوستي پدرش «حاج حيدر رحيم پور ازغدي» با شريعتي و همراهي آن ها با هم در روزهاي مبارزات سياسي و انقلابي ايران، زمينه اي را فراهم كرد كه حرف هاي بسياري را از زبان پدر درباره شريعتي بشنود و آن ها را بر زبان بياورد. حرف هايي كه به گفته خودش شايد در شرايط امروز كسي جرات مطرح كردن آن را نداشته باشد.

البته خود او نيز نقدهاي بسياري به حرف ها و نوشته هاي شريعتي وارد مي داند و مي گويد: كتابي از شريعتي نيست كه مقابلم بگذارم و حاشيه هاي سفيد آن را با نقدها و ايراداتي كه به آن وارد مي دانم، پر نكنم. شايد تناقضات و اشتباهات بسياري در اين آثار وجود داشته باشد، زبان تند و گزنده در برخي گفته ها، استفاده از عبارات نادرستي همچون «اسلام منهاي روحانيت»، نگاه قابل نقد او به موضوع «خروج آدم و حوا از بهشت و به گفته او خوردن ميوه ممنوعه آگاهي» و ...، همه و همه از جمله مواردي است كه به آن ها نقد وارد است، اما ...

اما به گفته رحيم پور ازغدي بايد با اين اشكالات به شيوه علمي برخورد كرد نه آن كه با نگاه ذره بيني به آن ها، كليشه اي ساخت با اين مضمون كه شريعتي روشنفكري فراماسونر و ضد روحانيت بود. او بر اين موضوع تاكيد كرد كه هم بت ساختن از شريعتي انحراف است و هم گفتن اين كه او ضد روحانيت بود و هيچ خدمتي به اسلام نكرد؛ چرا كه قلم و زبان شريعتي يكي از بزرگ ترين خدمات را به اسلام كرد و بسياري از جوانان آن دوران، با حرف ها و نوشته هاي او به اسلام نگاهي دوباره كردند.

صحبت هاي رحيم پور ازغدي زماني بيشتر قابل تامل است كه از نگاه امام خميني(ره) و رهبر انقلاب به دكتر شريعتي سخن مي گويد و اين نكته را هم مطرح مي كند كه شهيد دكتر مصطفي چمران با آن جايگاه رفيع، در نامه اي خطاب به شريعتي خود را وامدار او مي داند و مي نويسد: حسين(ع) و زينبي(س) كه من شناختم از طريق تو بود...

اين پرونده، بخش هايي از صحبت هايي است كه حسن رحيم پور ازغدي در نشست با نخبگان فرهنگي، درباره شريعتي مطرح كرد. رحيم پور در اين جلسه از آخرين حضور شريعتي در مشهد قبل از خروج از ايران هم سخن گفت و مطالبي را در اين باب عنوان كرد.

تو شاخه دانشگاهي خميني هستي

آن چه مي گويم نقل قول پدرم (حاج حيدر رحيم پور ازغدي) درباره مرحوم دكتر شريعتي است كه در سال هاي مبارزات انقلابي، همراه هم بودند و جلسات سياسي آن ها در مشهد برگزار مي شد. شريعتي به فاصله 30 تا 40 روز قبل از درگذشت و پيش از خروج از ايران، براي آخرين بار به مشهد آمد. آن چه نقل مي كنم آخرين حرف ها و مواضع او در آن ديدار است كه پدرم روايت مي كند: شريعتي در آن حضور 2 نكته را گفت. يكي اين كه در زندان بيشترين كتكي كه خوردم از اين بابت بود كه مي گفتند «تو شاخه دانشگاهي خميني هستي و حرف هايي كه در سال هاي اخير در كتاب هايت آورده اي به حكومت ضربه زده است. مي گفتند مدرك داريم كه تو خميني را تقويت كرده اي، هم شكنجه مي كردند و هم پيشنهاد مي دادند كه رويكردم را تغيير دهم و مقام هاي بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگيرم، اما من قبول نكردم».

 

چرايي ادبيات تند و نادرست شريعتي

در آن ديدار پدرم به او مي گويد كه در برخي مقالات و آثارت ادبيات بسيار تند و نادرستي استفاده كرده اي. گاهي به بعضي بزرگان به جاي انتقاد توهين كرده اي، گاهي كلي و مطلق سخن گفته اي، برخي حرف هايت هيچ دليلي براي گفتن ندارد و برخي هم خلاف مفاهيم اسلامي است، اين ها را چه كار مي كني؟

شريعتي در پاسخ به اين سوال پدرم مي گويد: «شما فكر كرده ايد من محققي هستم با وضعيتي عادي كه در اتاق نشسته ام و مطالعه مي كنم و كتاب مي نويسم؟ در حقيقت تا به امروز من كتابي ننوشته ام. هر چه هست سخنراني است همه بر حسب شرايط در وسط كوران و توفان مبارزات [بوده] و برخي هم چرك نويس هاي شخصي است. مجموعا چند كتاب بيشتر ننوشته ام، چرا كه فرصتي براي اين كار نداشتم. خودم هم مي دانم و قبول دارم كه گاهي در نوشته هايم اشتباه و افراط شد و به همين دليل به افرادي حق دادم كتاب هايم را تصحيح كنند».

به همين خاطر بود كه شريعتي شرعا، رسما، صريحا، شفاهي و مكتوب به چند نفر از علما و روحانيون وكالت داد كه شما وصي من هستيد، كتاب هايم را بخوانيد و هر جاي آن كه خلاف مفاهيم اسلامي است حذف و اصلاح كنيد. او اين تعبير را به كار مي برد كه «من اگر بتوانم در آينده و در يك فضاي امن شرايطي پيدا كنم كه بنويسم، تازه از اين پس با دقت و آرامش بيشتر كتاب هايم را خواهم نوشت. اين ها فريادهايي بود عليه كمونيست ها، متحجرين، سلطنت طلب ها، ملي گرايان، ليبرال ها و جريان سكولاريسم. فريادهايي بوده كه گفته ام و طبيعتا وقتي آدم فرياد مي زند و چيزي مي گويد نبايد روي همه جزئيات آن حرف ها ذره بين گذاشت».

 

نگاه شريعتي به روحانيت شيعه و امام(ره)

شريعتي صريحا مدافع روحانيت و مرجعيت شيعه بود و اسم امام را چند بار در كتاب هايش مي آورد. مخاطب انتقادهاي تند و تيز شريعتي درباره روحانيت، روحانيوني بودند كه نَسبت به شرايط سياسي و اجتماعي جامعه بي تفاوت بودند و تنها به حفظ ظاهري دين اكتفا مي كردند. اين ها به معني ضد روحانيت بودن، نيست بلكه اين همان اشكالاتي است كه امام راحل هم به بخشي از روحانيت وارد مي دانستند. يكي ديگر از چيزهايي كه شريعتي در آن ديدار به پدرم گفت و من از ايشان شنيده ام اين بود كه گفته است: «در زندان، يكي از جرم هاي من اين بود كه مقلد خميني هستم. براي خودم جرم جالبي بود چرا كه به اين خاطر زنداني بودم، اما بيرون زندان بعضي من را به ضد آخوند، ضد روحانيت و ضد دين بودن متهم مي كردند».

 

مباني انديشه شريعتي ديني تر بود از مباني ...

اين كه بايد تمام ديدگاه هاي افراد مطرح و شناخته شده درست باشد منطقي نيست. دكتر شريعتي و حتي افراد و شخصيت هاي بزرگ ديگري همچون آيت ا... طالقاني هم همانند ديگران هستند. گاهي يك شخصي صالح است و ممكن است خطاهايي بكند يا اختلاف ديدگاه داشته باشد. شريعتي و طالقاني هم همين طورند. اين ها جزو بنيان گذاران اين انقلاب بودند. اما افراد ديگري هم هستند كه فاسدند و فكر و مباني فاسدي دارند، با اين وجود ريش مي گذارند و درس عرفان و نهج البلاغه مي دهند و ... ، كه همه اش بازي است. برخي اين افراد را كه مي ديدند مي گفتند اين ها روشنفكران متدين، معنوي و خوب هستند و شريعتي كه كراوات دارد و ريش هايش را از ته مي زند و در مواردي هم به آخوندها ناسزا مي گويد روشنفكر بي دين است. در حالي كه به واقع مباني او بسيار ديني تر بود از مباني اين روشنفكران به اصطلاح نوانديش كه اصل دين، نبوت و قرآن را قبول ندارند. در حالي كه دغدغه شريعتي هميشه اين بود كه مي خواهيم قرآن را به صحنه بياوريم و ياد اهل بيت(ع) بايد پررنگ شود و نام حسين(ع) و زينب(س) بايد بر زبان ها باشد. درست است، در مواردي هم زياده روي و افراط كرده است، به دليل نداشتن سواد اسلامي كافي، خطايي هم داشته است، جاهايي عصباني شده و زماني كه پا روي دم او گذاشته اند متلك هاي تند و تيزي را هم به آن ها انداخته است، ممكن است ادبيات و لحنش گاهي تند و توهين آميز بوده و گروهي را مسخره كرده است، اما اينها نمك و چاشني مبارزه اش بود و مبناي فكري او دفاع از مرجعيت و روحانيت شيعه، اهل بيت و قرآن بود. حتما اشكالاتي وارد است، مثلا در جاهايي كه درباره فلسفه تاريخ بحث مي كند ويا راجع به فقه داوري هايي مي كند. اما اشتباه يك بحث است و عناد بحثي ديگر. شريعتي و امثال او معاند نبودند.

 

نقش تاثيرگذار شريعتي در دانشگاه

نبايد بي انصافي كرد و بايد اين حقيقت را پذيرفت كه زبان و قلم شريعتي، تعداد زيادي از دختران و پسران آن دوره را هوشيار و مذهبي كرد، آدم هاي بي تفاوت و بي دين را متدين كرد. كمونيست را مذهبي كرد و بي حجاب را با حجاب. اولين جمع هايي كه در دانشگاه ها، دختران در آن جمع، گروه گروه با حجاب حاضر شدند، جلسات شريعتي بود و اين واقعيت ها را بايد ديد. از آن طرف هم افراد ديگري با ادبيات شريعتي مذهبي شدند منتهي اسلام را جوري غيردقيق و سطحي شناختند كه برخي از آن ها بعدها كمونيست و فرقاني شدند، گروهك منافقين را شكل دادند و دين را كنار گذاشتند و همان هايي شدند كه شهيد مطهري را ترور كردند.

حاشيه نگاري رهبر انقلاب بر يك كتاب

رهبر معظم انقلاب هم در كتابي با موضوع 50 سال تاريخ مبارزات مذهبي، در بخشي كه مربوط به دكتر شريعتي است حاشيه هايي نوشته اند. در آن كتاب مطالبي از شريعتي بر اساس اسناد ساواك آمده كه او خطاب به ساواك گفته است «من هم مثل شما با روحانيت مخالفم و راه ما يكي است». رهبر انقلاب در اين باره حاشيه اي بر اين كتاب نوشته اند با اين مضمون كه «اين كه كسي بگويد شريعتي به استناد اين اسناد، ساواكي است نادرست است و قطعا اين گفته هاي او از سنخ تقيه است و در شرايط سخت شكنجه و بازجويي مطرح شده است. معنايش اين نيست كه اين حرف ها عقايد واقعي او است.» ايشان حاشيه ديگري هم بر اين كتاب مرقوم داشته اند با اين مضمون كه «بعضي حرف هاي شريعتي دچار سوء تفاهم شده و عده اي از حرف هاي او برداشت هاي ديگري كرده اند».

 

موضع شريعتي نسبت به علامه مجلسي

يكي ديگر از انتقادهايي كه به شريعتي وارد مي شود موضع او نسبت به علامه مجلسي است. پدرم مي گفت در جلسه آخر يكي از بحث هايمان راجع به همين موضوع بود كه چرا او اين قدر به علامه مجلسي توهين كرده است. پاسخ شريعتي اين بود: «به اين دليل كه مجلسي به امام معصوم من توهين كرده است و روايتي را نقل كرده كه امام معصوم جلوي خليفه عباسي تملق مي گويد تا به او رحم شود و اين روايت براي من قابل پذيرش نيست.» اين از آن جهت بود كه سواد ديني شريعتي در اين زمينه كم بود. پدرم به او گفت آقاي مجلسي خودش مي گويد كه من از همه رواياتي كه در بحارالانوار آورده ام دفاع نمي كنم و صحتش را تاييد نمي كنم، بلكه تنها همه رواياتي را كه در اختيار داشتم جمع آوري كردم كه از بين نرود. شريعتي بعد از صحبت در آن جلسه گفته است: « من اين چيزها را نمي دانستم و مي توانم حرف هايم را اصلاح كنم. اگر اين طور است كه مي گوييد، موضع من اشتباه بوده، به راحتي مي توانم جبران كنم. اما از نظر من آن چه جبران نمي شود اين است كه امام معصوم از چشم نسل جوان مبارز روشنفكر انقلاب ما كه به دنبال الگو مي گردد بيفتد» دغدغه شريعتي اين بود، دغدغه اي درست، اما با فهمي نادرست از بحارالانوار علامه مجلسي.

 

رويكرد امام (ره) درباره شريعتي

در آن شرايط حتي آقاي مطهري كه خود معرف دكتر شريعتي به جامعه بود و برخي ديگر، نسبت به حرف ها و مواضع او احساس خطر كردند و به امام (ره) نامه نوشتند، اما امام راحل در اين باره سخنراني رسمي كردند و در جايي ديگر خطاب به حوزويان نكاتي را مطرح كردند كه مضمون آن اين بود: «در اين وانفسايي كه در دانشگاه ها هر چه هست ضد دين است، حالا كسي آمده، از اسلام مي گويد، چرا اين گونه با او برخورد مي كنيد؟ اگر اشكالاتي هم دارد دوستانه با او مطرح كنيد». امام راحل به روشنفكران مسلمان هم مطالبي با اين مضمون عنوان كردند: «مي دانيم قصدتان خدمت به دين است، اما بهتر است كمي مراقب حرف زدن و نوشتن خود باشيد و با مباني اسلام بيشتر آشنا شويد. هر چيزي را نگوييد، «اسلام فقط سياسي» را معرفي نكنيد، همان طور كه متحجران «اسلام فقط فقهي و عبادي» را مطرح مي كردند. هر دوي اين نگاه ها انحراف است». امام (ره) به هر دو طرف تذكر دادند و هيچ جا حاضر نشدند علنا، له يا عليه شريعتي حرفي بزنند. درباره نامه امام پس از درگذشت شريعتي هم كه برخي گفتند چرا از واژه شهادت استفاده نكردند، امام گفتند اين موضوع هنوز مسجل نشده است كما اين كه تا همين امروز هم هنوز مسجل نشده و حتي همسر و خانواده شريعتي هم مي گويند مرگ او طبيعي بوده است.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد