شعر «ميلاد امام باقر عليه السلام»

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي

شعر «ميلاد امام باقر عليه السلام»

۴۶ بازديد

شعر «ميلاد امام باقر عليه السلام»

از روشني طلعت رخشنده «باقر»   ***   شد نور علوم نبوي بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز   ***   گرديد عيان ماه تمام از رخ باقر
منشق شده از نور «عليّ بن حسين» است    ***   اين نور كه نوراني از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد اين فخر   ***    كاورده پديد اين مه تابنده باهر
«باقر» لقب و كنيه «اباجعفر» و او    ***   ربوده است لقب هاي دگر: هادي و شاكر
از هر بدي و عيب و زلل اوست مبرّ    ***   جان و تنش از «يُذبَّ عنكم» شده ظاهر
درياي علوم است و، زداينده اوهام   ***    گفتار حكيمانه او زيب منابر
از يك نفسش زنده كند صد چو مسيح   ***    از يك نظرش ديده اعمي شده باصر
ياد آمدش از چهره تابان محمّد   ***    با چشم بصيرت نگهش كرد چو «جابر»
عالم همه شد روشن از آن نور خدائي   ***    شد بارور از او شجر دين و شعائر
خوش باد، زميني كه هم آغوش شد او ر   ***    خوش آنكه به سوي حرمش گشته مسافر
ديگر غمي از محنت ايّام ندارد   ***    هركس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخني چند  ***    چون، قصّه بلند است و زبان، الكن و قاصر
اي كاش كه بالي بدهد عشق به من نيز   ***    تا سوي حريمش پرم از شوق چو طائر
تا كي بدهد بار به دربار وصالش   ***    جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر
گر اذن دهد، نيست كسي مانعِ راهم   ***    چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر

شعر «ميلاد امام باقر عليه السلام»

از روشني طلعت رخشنده «باقر»   ***   شد نور علوم نبوي بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز   ***   گرديد عيان ماه تمام از رخ باقر
منشق شده از نور «عليّ بن حسين» است    ***   اين نور كه نوراني از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد اين فخر   ***    كاورده پديد اين مه تابنده باهر
«باقر» لقب و كنيه «اباجعفر» و او    ***   ربوده است لقب هاي دگر: هادي و شاكر
از هر بدي و عيب و زلل اوست مبرّ    ***   جان و تنش از «يُذبَّ عنكم» شده ظاهر
درياي علوم است و، زداينده اوهام   ***    گفتار حكيمانه او زيب منابر
از يك نفسش زنده كند صد چو مسيح   ***    از يك نظرش ديده اعمي شده باصر
ياد آمدش از چهره تابان محمّد   ***    با چشم بصيرت نگهش كرد چو «جابر»
عالم همه شد روشن از آن نور خدائي   ***    شد بارور از او شجر دين و شعائر
خوش باد، زميني كه هم آغوش شد او ر   ***    خوش آنكه به سوي حرمش گشته مسافر
ديگر غمي از محنت ايّام ندارد   ***    هركس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخني چند  ***    چون، قصّه بلند است و زبان، الكن و قاصر
اي كاش كه بالي بدهد عشق به من نيز   ***    تا سوي حريمش پرم از شوق چو طائر
تا كي بدهد بار به دربار وصالش   ***    جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر
گر اذن دهد، نيست كسي مانعِ راهم   ***    چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر

 

شعر « خورشيد پنجم »

گرامي وارثِ محمودِ احمد   ***   امام باقري، نامت محمّد
فروزان اختري برتر ز انجم    ***   تو فخر عترتي، خورشيد پنجم
امام، حجّتي، درياي علمي    ***   كرامت گستري، زيباي حلمي
امام و حجّت اهل يقيني    ***   فروغ آسمان، مهر زميني
گشادي بال دانش بر سر م   ***   گشودي راه دين در باور ما
از آن موجي كه از علم تو برخاست    ***    شريعت زنده و اسلام برجاست
ز درياي تو خيزد موج دانش   ***   درخشد نام تو بر اوج دانش
چشد هركس نم از درياي علمت   ***   سر ايمان نهد بر پاي علمت
كدامين حوزه بي ابر تو بارد؟   ***   فقاهت هرچه دارد، از تو دارد
فضيلت، جرعه نوش و مست جامت   ***   حقيقت، سر خوشِ صهباي نامت

جواد محدّثي

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.